نام کتاب : زندگی امام موسی کاظم نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 158
آغازبه سخن كرد و مسائل زيادى از امام (ع) پرسيد.
حضرت از همه آنها پاسخ گفت. سپس امام (ع) از او سؤالاتى كرد ولى وى از پاسخ دادن
درماند و اسلام آورد.
در مرحله بعد مرد راهب سؤالات خود را مطرح كرد. امام
(ع) پاسخ همه سؤالات او را نيز داد.
راهب گفت: من در بعد آگاهى و احاطه برمبانى دينىام
مردى قوى هستم؛ به حدّى كه هيچيك از مسيحيان روى زمين از نظر علمى به منزلت من
نمىرسد.»
سپس جريان ديدار خود را با مردى عابد و صاحب كرامات
در سرزمين هند بازگفت و افزود او شما را به من معرفى كرد و گفت هر سؤالى دارى از
او بپرس.
از جمله سؤالات دانشمند مسيحى از امام كاظم (ع) اين
بود كه:
- به من خبر بده از هشت حرفى كه از آسمان فرود آمد،
اما چهار حرف آن به زمين رسيد و چهار حرف ديگر در هوا ماند. چهار حرفى كه در هوا
ماند بر چه كسى فرود آمد وچه كسى آنها را تفسير خواهد كرد؟
- آن فرد قائم ما (اهل بيت) است؛ خداوند آن حرفها را
بر وى نازل مىكند و او مفسّر آنهاست.
خداوند چيزهايى بر اونازل مىكند كه بر هيچكس از
صديقان، پيامبران و هدايت يافتگان نازل نكرده است.
- از دو حرف از اين چهار حرفى كه در زمين فرود آمده
است مرا با خبر ساز.
- تو را از هر چهار حرف فرود آمده در زمين آگاه
مىسازم:
نخستين آنها جمله: «لا الهَ الّا اللَّهُ وَحْدَهُ
لاشَريكَ لَهُ باقِيًا» است.
دوّمى جمله: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ مُخْلِصًا» و
سوّمى ما خاندان هستيم و چهارمى اين حرف است كه شيعيان ما ازما هستند و ما از رسول
خدا (ص) و رسول خدا (ص) از (سوى) خداست.
راهب با شنيدن اين سخنان از پيشواى هفتم (ع) به
يكتايى پروردگار و رسالت پيامبر (ص) شهادت داد و گفت: گواهى مىدهم كه آنچه از سوى
خدا آمده حق است و شما خاندان، برگزيده الهى هستيد و شيعيان شما پاك سرشت و عاقبت
به خيرند.
امام (ع) پس ازاسلامآوردن دانشمند مسيحى هدايايى به
وى داد. [1]
با زمامداران
امام كاظم (ع) با زمامداران معاصر خود نيز مناظراتى
داشته است. محتواى اين