نام کتاب : زندگی امام موسی کاظم نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 168
بازگردانم. امام (ع) كه از سوء نيت او آگاهى داشت از
پذيرش آن امتناع ورزيد. [1] هارون اصرار كرد. امام (ع) فرمود: (اكنون كه اصرار
مىكنى) من آن را مىپذيرم امّا با حدودش.
هارون پرسيد: حدود فدك چيست؟ فرمود: اگر حدود آن را
تعيين كنم، آن را بازپس نخواهى داد. گفت: به حقّ جدّت سوگند، آن را مىدهم. فرمود:
حدّ اول آن سرزمين عدن است.- چهره هارون برافروخت-؛ حدّ دومش سمرقند است.- چهره
هارون به تيرگى گراييد- حدّ سوّم آن آفريقا مىباشد.- رنگ هارون سياه شد- و حدّ
چهارمش از ساحل دريا تا ارمنستان مىباشد.
هارونگفت: بااينحساب چيزى براى ما باقىنمىماند.
پس برخيز و بيا در مسندمنبنشين! امام (ع) فرمود: در آغاز به تو گفتم كه اگر حدود
آن را تعيين كنم، آن را تحويل نخواهى داد. [2]
اين بيان امام (ع) نيز صريح است در غصب خلافت از سوى
هارون. دگرگونى پىدرپى رنگ چهره هارون و اين سخن وى كه بيا و بر مسند من بنشين،
همه گوياى اين بود كه مسأله درخواست موسى بن جعفر (ع) تنها آن مزرعه محدود فدك
نبود كه رسول خدا (ص) در زمان حيات خود به دخترش فاطمه (ع) بخشيد، بلكه منظور همه
سرزمين اسلامى بود كه امارت و سرپرستى بر آنها حق اهل بيت پيامبر (ص) بود.
ب- مدّعيان امامت: پيشواى هفتم (ع) در برابر مدعيان
امامت نيز موضع گرفت و امامت آنان را نفى كرد. در ميان افرادى كه پس ازشهادت امام
صادق (ع) ادعاى امامت كردند، عبداللّه افطح از همه آنان فعّالتر بود؛ از اين رو
سخنان و موضعگيريهاى امام (ع) دراين بخش، بيشتر متوجه اوست كه در ذيل به دو نمونه-
گفتارى و عملى- آن اشاره مىكنيم.
§
هشام بن سالم مىگويد: به محضر موسى بن
جعفر (ع) عرض كردم: عبداللّه مىپندارد بعد از پدرش «امام صادق (ع)» امام است؟
امام (ع) فرمود: عبداللّه مىخواهد خدا پرستش نشود. [3]
[1]
- بدون شك، انگيزه هارون از اين پيشنهاد بازگرداندن فدك نبود؛ بلكه وى دنبال اهداف
سياسى بود، شايد مىخواست امام راآزمايش كند كه آيا در انديشۀ حكومت است يا
نه؟ امتناع امام (ع) از پذيرش و قبول مشروط آن و در نهايت خوددارى هارون از تحويل
آن به امام (ع) شاهد اين حقيقت است.
[2] - مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 320-321؛
تذكرة الخواص، ص 314.