نام کتاب : زندگی امام موسی کاظم نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 169
§
بنابر نقل مفضّل بن عمر، امام كاظم (ع)
پس از آنكه ديد برادرش عبداللّه افطح بناحق وبدون شايستگى ادعاى امامت مىكند،
فرمان داد هيزم زيادى وسط خانه جمع كردند، سپس دستورداد عبداللّه با گروهى از
بزرگان شيعه به منزلش دعوت شوند. چون دعوت شدگان گرد آمدند، حضرت دستورداد هيزمها
را آتش بزنند. وقتى شعلههاى آتش زبانه كشيد، بر خاست و با لباسهاى خود در درون
آتش نشست و ساعتى با حاضران صحبت كرد. آنگاه برخاست، لباسهايش را تكان داد و به
كنارى آمد وبه برادرش عبداللّه فرمود: اگر مىپندارى كه بعد از پدرت امام هستى
برخيز و آنجا كه من نشستم بنشين!
عبداللّه با شنيدن اين سخن، رنگ ازچهرهاش پريد،
برخاست و به جاى رفتن به درون آتش، در حالى كه ردايش بر زمين كشيده مىشد، با
شرمندگى از منزل امام (ع) بيرون رفت. [1]
2- اثبات امامت خويش
دوّمين محور مهمّ فعّاليتهاى امام كاظم (ع) در حفظ و
حراست از ميراث امامت، اثبات امامت خود بود. آن بزرگوار در اين مرحله ضمن آنكه خود
را در معرض امامت و جانشينى پدرش قرار داد و پاسخگوى مسائل و مشكلات دينى مردم بود
و از آنان وجوه و بدهيهاى شرعى را قبول مىكرد و نمايندگان و وكلايى رابه بلاد
مختلف مىفرستاد، در موقعيّتها و مناسبتهاى مختلف- در حدى كه شرايط سياسى اجازه
مىداد و مصلحت ايجاب مىكرد- به معرفى خود مىپرداخت و همگان را به امامت خويش
فرا مىخواند. در درسهاى پيشين به اين دعوت صريح و عمومى آن حضرت از متحيران در
امر امامت اشاره كرديم كه: [2]
«لا الَى الْمُرْجِئَةِ، وَ لا الَى
الْقَدَرِيَّةِ وَ لا الَى الزَّيْدِيَّةِ وَ لا الَى الْمُعْتَزِلَةِ، وَ لا
الَى الْخَوارِجِ،
الَىَّ، الَىَّ، الَىَّ» [3]
نه بسوى مرجئه، نه قدريه، نه زيديه، نه معتزله و نه
خوارج برويد؛ بلكه بسوى من، بسوى من، بسوى من بياييد!