نام کتاب : زندگی امام موسی کاظم نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 216
فرمان قتل امام (ع) را به فضل داد، ولى او نيز از
انجام آن خوددارى كرد. خليفه مجبور شد امام (ع) را به دست «فضل بن يحيى برمكى» بسپارد.
عبادت و نيايش امام كاظم (ع) و اعمال و رفتار آن حضرت
در مدتى كوتاه «فضل بن يحيى» را نيز تحت تأثير قرار داد و او را مجذوب و شيفته آن
وجود الهى كرد. [1] چندانكه وى نيز رفتار خود را با آن حضرت تغيير داد و او را
اكرام و احترام كرد و وسائل رفاه و آسايش آن بزرگوار را فراهم ساخت.
جاسوسان، رفتار خوب و دوستانه «فضل» با موسى بن جعفر
(ع) را در، «رقّه»- محل ييلاقى هارون- به گوش خليفه رساندند. هارون از شنيدن اين
خبر سخت خشمگين شد و پساز كسب اطمينان از گزارش فوق، توسط «مسرور» غلام خود، دو
دستور زير را صادر كرد:
نخست، به «عباس بن محمد» فرمان داد تا به وسيله «سندى
بن شاهك» رئيس پليس بغداد «فضل بن يحيى» را به جرم خوش رفتارى با موسى بن جعفر (ع)
صد تازيانه بزند.
ديگر آنكه «سندى بن شاهك» آن حضرت راتحويل بگيرد. [2]
اتخاذ اين تصميم بدان جهت بود كه هارون ديد دستگيرى
امام كاظم (ع) و انتقال او از زندانى به زندان ديگر از نظر سياسى به زيان دستگاه
خلافات تمام شده است؛ زيرا اوّلًا:
برغم كوشش هارون براى پنهان نگهداشتن جريان دستگيرى
امام (ع)، بسيارى از مردم در اين نقل و انتقالها از آن مطلع شدند و كينه دست
اندركاران اين جنايت را به دل گرفتند.
ثانياً: بسيارى از درباريان، از نزديك با پيشواى
شيعيان ملاقات كردند و ذهنيّت و ديدگاهشان نسبت به آن گرامى تغيير كرد. آنان پيش
از اين مىپنداشتند كه موسى بن جعفر (ع)، همان گونه كه دستگاه تبليغ مىكند مردى
است ياغى، قدرت طلب و عامل پراكندگى و اختلاف مسلمانان! ولى وقتى از نزديك او را
ديدند، متوجه شدند او مرد خدا و معنويت است و اگر مسأله خلافت براى او مطرح است
ازجنبه معنويت مطلب است نه از جنبه رياست طلبى و دنياخواهى. از اين رو، قلباً تحت
تأثير افكار و رفتار خداجويانه و زاهدانه آن بزرگوار قرار گرفته، مجذوب و شيفته
كمالات معنوى و اخلاق