نام کتاب : زندگی امام موسی کاظم نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 33
«موسى كاظم عليه السلام، پارساترين، داناترين،
بخشندهترين و بزرگ منشترين شخصيت عصر خويش بود. او از بينوايان مدينه تفقد
مىكرد و پول و ديگر نيازمنديهاى ضرورى را به خانه هايشان مىبرد، بدون آن كه آنان
متوجه شوند كه از كجا رسيده است، مگر پس از رحلت آن حضرت.» [1]
خطيب بغدادى مىنويسد:
«موسى بن جعفر عليه السلام فردى سخاوتمند و بزرگوار
بود؛ هر گاه اطلاع مىيافت كه مردى در غياب آن حضرت سخن ناشايستى به وى گفته است،
كيسه پولى كه حاوى هزار درهم بود براى وى فرستاد. كيسههاى پول آن گرامى، دويست،
سيصد و چهارصد دينار بود كه بين مردم مدينه توزيع مىكرد. وقتى يكى از آنها به دست
نيازمندى مىرسيد او را بى نياز مىساخت.» [2]
بخشش و انفاق امام عليه السلام به دوستان و شيعيان
محدود نمىشد، بلكه مخالفان و دشمنان آن حضرت نيز از مواهب و الطاف وى بهرهمند
مىشدند. مردى از نوادگان خليفه دوّم همواره موسى بن جعفر عليه السلام را اذيت
مىكرد و هرگاه با آن حضرت روبه رو مىشد لب به ناسزاگويى او و حضرت على عليه
السلام مىگشود. ياران امام عرض كردند: اجازه دهيد او را به قتل برسانيم. حضرت
ايشان را از اين كار بازداشت. سپس آدرس او را كه در بيرون مدينه به كشاورزى مشغول
بود- جويا شد و خود بدانجا رفت و با مركبش وارد مزرعه وى شد. مرد فرياد زد: زراعت
ما را پايمال نكن. امام عليه السلام به سر و صداى او توجّه نكرد و همچنان پيش آمد
تا به وى نزديك شد. از مركب فرود آمد و در كنار او نشست و با تبسّم فرمود: براى
اين مزرعه چقدر خرج كردهاى؟ گفت: صد دينار. فرمود: چه مقدار اميد سود دارى؟ پاسخ
داد: غيب نمىدانم. فرمود: گفتم چقدراميد دارى؟ عرض كرد:
دويست دينار. امام عليه السلام كيسهاى را كه محتوى
سيصد دينار بود به وى داد و فرمود: اين را بگير، زراعت هم از آن خودت. مرد برخاست
و سر امام را بوسيد و از حضرتش خواست از لغزشهاى وى در گذرد. امام تبسمى كرد و به
مدينه بازگشت.