responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : زندگی امام موسی کاظم نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 34

يك يا چند روز بعد كه امام عليه السلام به مسجد رفت، ديد آن مرد در مسجد نشسته است.

چون چشمش به حضرت افتاد گفت:

(اللَّه اعْلَمُ حَيثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ) [1]

خداوند آگاهتر است كه رسالت خويش را كجا قرار دهد.

يارانش با شگفتى پرسيدند: داستان تو چگونه است؟ تو كه پيش از اين به او بد مى‌گفتى.

او با دوستانش به ستيزه برخاست و امام عليه السلام را دعا كرد.

امام عليه السلام به يارانش- كه پيش از اين قصد كشتن او را داشتند- فرمود: كدام روش بهتر است، قصد و نيّت شما يا رفتار من كه با مبلغى پول او را اصلاح كردم؟ [2]

2- گره گشايى از كار ديگران‌

پيشواى هفتم عليه السلام نسبت به همه مردم، مهربان و دلسوز بود و در رفع نيازمنديها و مشكلات آنان مى‌كوشيد، هيچ كس بدان حضرت روى نمى‌آورد مگر آن كه خوشحال و راضى بر مى‌گشت. على بن طاهر صورى از يكى از اهالى رى نقل مى‌كند كه گفت:

«يكى از نويسندگان يحيى بن خالد به حكومت رى منصوب شد. من مقدارى ماليات بدهكار بودم و مى‌ترسيدم چنانچه آن را از من مطالبه كند تهيدست شوم. عده‌اى گفتند: او طرفدار مذهب اهل بيت است، ولى من همچنان از رفتن نزد او بيمناك بودم. سرانجام تصميم گرفتم به نزد مولايم موسى بن جعفر عليه السلام بروم و او را در جريان بگذارم، پس از آن كه خدمت امام رسيدم آن حضرت نامه‌اى بدين مضمون براى والى رى نوشت:

«به نام خداوند بخشنده مهربان. بدان! براى خداوند در زير عرشش سايه‌اى است كه از آن بهره نمى‌گيرد مگر كسى كه به برادرش نيكى كند، يا او را از غم و اندوهى رهايى بخشد و يا او را خوشحال سازد؛ حامل نامه برادر توست.

والسّلام»


[1] - انعام (6)، آيۀ 124

[2] - ر. ك: عيان الشيعه، ج 2، ص 7 و تاريخ بغداد، ج 13، ص 28

نام کتاب : زندگی امام موسی کاظم نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 34
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست