نام کتاب : زندگی امام موسی کاظم نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 35
پس از بازگشت، نزد والى رفتم و گفتم: فرستاده امام
صابر هستم. والى با پاى برهنه تا در خانه آمد و مرا در بغل گرفت و بوسيد و از حال
امام عليه السلام پرسيد و پس از مشاهده دستخط امام عليه السلام نيمى از اموال خود
را به من داد، آنگاه اسم مرا از دفتر ماليات حذف كرد و نسبت به بدهى هايم قبض رسيد
داد» [1]
3- بردبارى و گذشت
پيشواى هفتم عليه السلام كوهى از بردبارى و گذشت بود.
لقب «كاظم» براى آن حضرت حاكى از اين خلق نيكو و نشانه شهرت ايشان به فرو خوردن
خشم و حلم است.
بسيار اتفاق مىافتاد كه آن گرامى پاسخ بديها و
ناسزاگوييهاى افراد نادان را با نيكى و احسان مىداد. [2]
امام كاظم عليه السلام نه تنها خود در برخوردارى از
اين صفت، بى نظير و سرمشق ديگران بود، بلكه- به لحاظ ارجمندى و اهميت آن- تخلّق به
آن را به بستگان و فرزندانش توصيه مىكرد. ابن صباغ مالكى نقل مىكند:
«روزى موسى بن جعفر عليه السلام همه فرزندانش را گرد
آورد و به آنان فرمود:
فرزندان من! سفارشى براى شما دارم كه اگر آن را
مراعات كنيد سودمند خواهيد شد: اگر كسى نزد شما آمد و در گوش راستتان چيزى كه
ناخوشايند شما بود گفت، سپس از ناحيه گوش چپتان عذر خواهى كرد و گفت من چنين چيزى
نگفتم، عذر او را بپذيريد.» [3]
على بن جعفر مىگويد: برادرم موسى بن جعفر عليه
السلام فرمود:
«پدرم دست مرا گرفت و فرمود: اى موسى! پدرم محمد بن
على دست مرا گرفت آن چنان كه من دست تو را گرفتم و فرمود: پدرم على بن حسين دست
مرا گرفت و فرمود: فرزندم! نسبت به هر كس كه از تو خواستار انجام كار نيك