نام کتاب : زندگی امام موسی کاظم نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 71
در آغوش كشيد و پيشانىاش را بوسيد و در حالى كه
ازمحضرش مرخص مس شد مىگفت: پدر ومادرم به فدايت، دودمانى كه (از نظر پاكى، دانش،
تقوا و فضليت) بعضى از بعضى ديگر گرفته شدهاند و خداوند شنوا و داناست. [1]
* فردى به نام «بريهه» كه مدت هفتاد سال سابقه
مسيحيّت داشت، در جستجوى حق برآمد. پس از تلاش زياد با هشام بن حكم ديدار و مناظره
كرد و مغلوب او شد. از هشام پرسيد: آيا اين نظرات و ديدگاها از آن خودت مىباشد يا
از كسى آموختهاى؟ هشام امام صادق را معرفى كرد. «بريهه» تصميم به ديدار باپيشواى
ششم عليه السلام گرفت. وقتى به منزل آن حضرت وارد شد، فرزندش موسى عليه السلام
راكه كودكى خردسال بود ديدار كرد. هشام جريان را به وى عرض كرد. حضرت موسى عليه
السلام از بريهه درباره آگاهى او از انجيل و تأويل آن پرسيد. پاسخ داد: من به آن
دانا هستم.
موسى بن جعفر عليه السلام شروع كرد به تلاوت انجيل.
بريهه باشنيدن انجيل از كودك خردسال، گفت: من مدت پنجاه سال است كه در جستجوى شما
يا فردى مثل شما هستم. سپس ايمان آورد. [2]
* ابوحنيفه با عبداللَّه بن مسلم رهسپار منزل امام
صادق عليه السلام شدند. در بيرون منزل گروهى از شيعيان را ديدند كه منتظر بيرون
آمدن حضرت يا شرفيابى به خدمتش بودند. در اين ميان پسرى خردسال بيرون آمد. مردم در
برابر هيبن و عظمتش بپا خاستند. ابوحنيفه نظرى به وى افكند و از عبداللَّه بن مسلم
پرسيد: اين كيست؟ پاسخ داد: موسى فرزند امام صادق عليه السلام است. ابوحنيفه گفت: سوگند
به خدا، او را نزد شيعيانش شرمنده مىكنم.
آنگاه رو به حضرت كرد و پرسيد: فرد غريب در صورت نياز
به قضاى حاجت كجا تخلى كند؟ حضرت نظرى به ابوحنيفه كرد و فرمود:
پشت ديوارى قرار بگيرد و خود را از ديد مردم پنهان
بدارد. از ساحل نهرها، زير درختان ميوه، آستانه خانهها، گذرگاههاى مردم و مساجد
دورى گزيند و
[1] - مناقب، ج 4، ص 293 و بحارالانوار، ج
48، ص 116