منصور گرچه درطول مدت ده سالى كه در دوران امامت موسى
بن جعفر عليه السلام مىزيست- بر اثر تهديدها و دورانديشيهاى درست امام عليه
السلام- بهانهاى براى احضار آن حضرت به بغداد يا به زندان افكندن وى ويا قتل او
پيدا نكرد؛ ليكن همواره از موقيّت روز افزون آن گرامى درميان اقشار مختلف مردم و
تلاشهاى فرهنگى وى با دركى كه از اهميت و عمق اين كار بنيادى در دوران امام صادق
عليه السلام داشت، بيمناك بود و همين موضوع، او را به تلاشى گسترده براى محدود
كردن فعّاليتهاى فرهنگى امام عليه السلام، ايجاد اختلاف بين پيران آن گرامى و
بازگرداندن افكار از مكتب تربيتى اش به كار گرفت كه در ذيل به نمونه هايى از اين
تلاشهاى مذبوحانه اشاره مىكنيم.
1- گماردن جاسوس
منصور با گماردن جاسوسانى در مدينه [2] ديدارها و
ارتباطهاى امام عليه السلام را زير نظر داشت و شاگردان و اصحاب آن حضرت را به
شيوههاى مختلف تحت فشار قرار مىداد و آنان را از ارتباط با امام عليه السلام و
فعّاليت وتبليغ درمجامع عمومى باز مىداشت. اين محدوديت به قدرى شديد بود كه ياران
موسى بن جعفر عليه السلام به هنگام نقل حديثى از آن حضرت ناچار بودند از او به
كنايه و با القابى همچون: «عبدصالح»، «عالم»، «صابر»، «امين»، «امين»،
«ابوابراهيم»، و «سيّد» ياد كنند. [3] و يا هنگامى كه پس از زحمت زياد به محضرش
شرفياب مىشدند براى نوشتن سخنان او الواحى در آستينهاى خود پنهان مىكردند تا
هنگام خروج از دسترس جاسوسان حكومت درامان باشند. [4]