نام کتاب : زندگی امام موسی کاظم نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 97
دست مأموران ويژه مىسپرد تا آنان را كتك زده يا به
زندان افكنند. [1]
منصور بحز مالك، از فقهاى ديگرى نيز كه درشام و عراق
بودند مثل قاضى ابويوسف، ابوحنيفه اوزارعى حمايت مىكرد. بدون شك توجه بيش از حد
دستگاه خلافت به اين افراد و ديگر سران مذاهب اسلامى و نشر فتاوا افكار آنان در
ميان تودههاى مردم مسلمان به منظور تضعيف جبهه امامت به پيشواى موسى بن جعفر عليه
السلام- كه از قوىترين جبهههاى مبارزه با حكومت عباسى بود- صورت مىگرفت.
3- ايجاد اختلاف ميان شيعيان: آوازه و
موقعيّت اجتماعى و مردمى پيشواى شيعيان، برغم فشارها و محدوديتهاى اعمال شده از
سوى دستگاه خلافت، روز به روز بيشتر مىشد، بگونهاى كه بشتر شيعيان از مشعل
فروزان وجود آن گرامى بهره مىگرفتند و در مشكلات و امور مربوط به دين و تكاليف
روزمرّهشان به وى مراجعه مى كردند.
منصور و جيره خوارانش براى ايجاد سردرگمى در ميان
شيعيان و پراكنده ساختن آنان از گرد پيشوايشان دست به ترفند تبليغاتى ديگرى زده و
با مطرح كردن عبداللَّه و اسماعيل، برادران موسى بن جعفر عليه السلام به عنوان
پيشوايان امت، مردم را به گرايش به ايشان ترغيب مىكردند و اين در حالى بود كه خود
آنان مىدانستند اسماعيل در زمان حيات پدرش امام صادق عليه السلام درگذشته است و
آن حضرت، وى را در حضور فرماندار مدينه محمد بن سليمان تشيع كرده و او گزارش امر
را به منصور داده است؛ با اين حال جيره خواران منصور در ميان مردم شايع كردند كه
ولى بصره طى نامهاى به منصور خبر داده كه اسماعيل را در بصره ديده و نيز مشاهده
كرده كه وى بر بالين بيمارى حاضر شده و براى وى دعا كرده و بر اثر دعاى او بيمار
بهبود يافته است. [2]
خلاصه
امام كاظم عليه السلام در دوران امامت خود با چهار تن
از خلفاى عباسى به نامهاى منصور،