نام کتاب : تاریخ روابط خارجی معاصر ایران نویسنده : نظرپور، مهدی جلد : 1 صفحه : 246
انگلستان تبديل به قدرت بلامنازع و بى چون و چرا در ايران
شد، امّا پايان جنگ جهانى دوم، آغاز دوران افول سلطه سياسى آن كشور در ايران، توأم
با حضور قدرت جديدى به نام آمريكا بود كه كودتاى 28 مرداد 1332 ه. ش منجر به تسلط كامل
آمريكا شد.
البته اين بدان معنى نيست كه انگلستان بطور كامل ميدان
را براى امريكائيها خالى گذاشت، بلكه آن كشور همواره به عنوان يك قدرت درجه دوم در
ايران حضور داشت و به پسر عموهاى امريكايى خود يارى رسانده و گاهى هم به نفع خودش در
تحولات ايران نقش بازى مىكرد؛ امّا ديگر مقام و موقعيت سابق خود را نداشت و اين آمريكاييها
بودند كه گرداننده اصلى پشت پرده سياستهاى رژيم وابسته محمدرضا پهلوى بودند.
بعد از اين كه «حسنعلى منصور» با حزب «ايران نوين» كه
مركب از تكنوكراتهاى تحصيلكرده آمريكايى و يا طرفدار سياست امريكا در ايران بودند،
قدرت را به دست گرفتند وكليه مقامهاى اصلى كشور را قبضه كردند، مهره هاى قديمى صحنه
سياسى ايران كه طرفدار سياست انگلستان بودند، بعضى از مشاغل كليدى مانند دربار، شركت
نفت، رياست مجلسين و غيره را در چنگ خود داشتند و تا پيروزى انقلاب اسلامى آنها را
حفظ كردند. [1]
پس از اينكه انگلستان اعلام كرد كه نيروهايش را از شرق
كانال سوئز خارج خواهد نمود، ابتدا مقامهاى ايران با اين تصميم انگلستان مخالفت كردند
و خواستار حضور آن كشور در منطقه بودند، اما پس از اين كه قرار شد حفظ امنيت و ژاندارمى
منطقه به ايران واگذار شود، دو كشور مذاكراتى انجام دادند كه سرانجام آن منجر به حل
و فصل اختلافهاى دو كشور در مورد بحرين، كشور جديدالتأسيس امارات متحده عربى و جزاير
ايرانى تنب بزرگ و كوچك و ابوموسى شد. [2]
ايران وانگلستان در طول دو دهه آخر سلطنت محمدرضا علاوه
بر روابط گسترده سياسى در زمينه هاى نظامى، اقتصادى و فرهنگى نيز روابط گستردهاى داشتند،
از نظر نظامى، ايران بيشتر تسليحات نيروى دريايى، تانك و سيستم پدافند ضدهوايى را از
آن