نام کتاب : تاریخ سیاسی معاصر ایران نویسنده : تلاشان ، حسن جلد : 1 صفحه : 117
دولت صمصامالسلطنه
بختيارى كه در اين زمان نخستوزيرى ايران را به عهده داشت، خواستار قبول اولتيماتوم
و اخراج شوستر بود و اندكى قبل از انقضاى مهلت 48 ساعته اولتيماتوم، وزير خارجه به
مجلس رفت تا مجلس را به قبول اولتيماتوم وادار سازد. در آن روز مجلس وضع خاصّى داشت،
تماشاچيان، روزنامهنگاران و نمايندگان كنسولگرى روس و انگليس حضور داشتند. وزير خارجه
در لزوم پذيرش اولتيماتوم صحبت كرد و سكوتى بر هشتاد نفر نمايندگان حاكم شده بود. در
اين لحظات حسّاس مدرّس برخاست و نطق كوتاهى ايراد نمود و گفت:
شايد مشيت خداوند
بر اين قرار گرفته باشد كه آزادى و استقلال ما به زور از ما گرفته شود ولى سزاوار نيست
كه ما خود به دست خويش آن را از دست بدهيم! [1]
اين بيان كوتاه،
ديگر نمايندگان را مصمّم ساخت و هر يك با سخنان كوتاهى از استقلال و آزادى مملكت خويش
دفاع كردند و سرانجام به اتّفاق، اولتيماتوم را رد كردند. به هر حال با فشار فزاينده
روسها و گفتگوهايى كه با مجلس و دولت انجام شد، مجلس پنج نفر را انتخاب نمود كه اين
كميته پنج نفرى با همكارى وزراى كابينه اولتيماتوم دولت روس را پذيرفتند. پس از آن
ناصرالملك نايبالسلطنه به پيشنهاد عدّهاى از رجال و وزرا، مجلس را منحل كرد. بدين
ترتيب عمر مجلس دوّم به پايان رسيد. [2]
نقش مدرس در تشكيل
دولت در مهاجرت
قريب يك سال از مجلس
سوّم گذشته بود كه جنگ اوّل جهانى شروع شد و دولتهاى روس و انگليس با هم ايران را تحت
فشار قرار دادند كه به نفع آنها وارد جنگ شده و به كشورهاى آلمان، اطريش و عثمانى كه
متّحد بودند اعلان جنگ دهد. ولى كابينه مستوفىالممالك زير بار نرفت و بيطرفى كشور
را در جنگ اعلام نمود امّا روسها از طرف شمال و انگليسيها نيز قسمتهايى از جنوب ايران
را تحت اشغال خود درآوردند.
[1] تارِیخ
تحولات سِیاسِی و روابط خارجِی اِیران، مدنِی، ج 1، ص
250.