responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : روزهای سرنوشت ساز در جنگهای صلیبی نویسنده : عسلی، بسام    جلد : 1  صفحه : 181

آنكه آنجا را به دست مسلمانان بازگرداندند. او به ساخت و تقويت آنجا اهتمام ورزيد و براى ساخت برج و بارو و خانه‌ها و مساجد و مخازن آنجا مال فراوانى هزينه كرد. كار در شرف اتمام بود كه دشمن از دريا و خشكى با آنان به جنگ پرداخت. مسلمانان شكيبايى ورزيدند و خداوند كافران را ناكام گذاشت. سلطان ياد شده در صدد برآمد تا در دامنه كوه پيرامون خود از همه سو بارويى عظيم بسازد تا دشمن در مبارزه با آن طمع نبندد و نتواند در هنگام محاصره كار را بر آنجا سخت كند. مردم چنين كارى را محال مى‌ديدند. او اموال را خرج كرد و با كارگران به عدالت رفتار نمود و بارويى بر گردش كشيد كه آن را همانند هاله ماه نو در بر مى‌گرفت. اين كوه بيست و چند سال در دست دشمن بود. سلطان ابوالحسن شش ماه آن را در محاصره گرفت و پسرش سلطان ابوعنان بر تقويت آن افزود. سلطان ابوالحسن اهميت نيروى دريايى را براى تضمين ارتباط ميان مغرب اسلامى و اندلس دريافت. پس فرمان ساخت و ايجاد ناوگانهاى فراوانى را به عنوان جهاد در اندلس صادر كرد و در اين كار اهتمام فراوان ورزيد».

فرنگيها دشمنى را از سر گرفتند و براى تصرف نواحى باقيمانده در دست مسلمانان اندلس نيروهاى بسيارى را بسيج كردند. اهل اندلس خواستار حركت ابوالحسن مذكور گشتند. پس او خود به سبته، بندر گذرگاه و محل ناوگانهاى مسلمانان آمد. ناگهان فرنگيها با كشتيهاى بى شمار سر رسيدند و از عبور او و كمك به مردم اندلس جلوگيرى كردند و او را در كشتيهايش به سختى درهم كوبيدند و بسيارى از آن كشتيها را به تصرف درآوردند. در خشكى نيز جنگ سختى درگرفت و مسلمانان به فرماندهى ابن احمر در آن شركت جستند.

فرنگيها در نبرد طريف پيروز شدند و بر جزيره خضرا چيره گشتند.

به دنبال آن سلطان ابوالحسن مرينى در سال 745 ه/ 1344 م نامه‌اى به ملك صالح محمد بن قلاوون نوشت و وضعيت خطير پيش آمده در اندلس را شرح داد. كوه طريف همچنان در دست فرنگيان باقى ماند تا آنكه محمد- از بنى احمر- كه لسان الدين بن خطيب وزارت او را داشت- كوه و نيز كل سرزمين از جمله جيان را بازپس گرفت. [1]


[1] . در بخشى نامۀ بلند ابوالحسن مرينى به الملك الناصر محمد بن قلاوون چنين آمده بود: به حسب حسن نيت و به مقتضاى دوستى، آنچه را كه در اينجا رو به افزايش است برايتان شرح مى‌دهيم و به موجب تأخير اين نامه به عرض آن جناب مى‌رسد: چون به اندلس فرمان كمك به ما رسيد و منادى نداى جهاد سر داد، خبر يافتيم كه كافران طرفداران خود را از همه جا فراخوانده‌اند و پاپ ملعونشان از همه تقاضاى كمك كرده است و طوايف گوناگون را به قلب سرزمين اندلس فراخوانده و اطراف آن را به تصرف خود درآورده است؛ تا كلمۀ اسلام را از آن پاك كنند و سايه ايمان را از آنجا برچينند. ما فرماندهان ناوگانها را با نيروهايشان پيش فرستاديم و خود به دنبال آنها به سوى سبته در منتهاى مغرب اقصى و دروازۀ جهاد حركت كرديم. اما پيش از رسيدن ما، دشمن كافر آن را به تصرف درآورده و كشتيهاى طاغوتيان به كمك يكديگر گذرگاه عبور ما را بسته بود. آنان كشتيهاى بى‌شمارى آورده و در محل گذرگاه به كمين گذاشته و از سراسر شهرها آمده و در جزيرۀ خضرا تجمع كرده بودند... كشتيهاى ما در بنادر ساحلى به راه افتاد تا آنكه 67 كشتى جنگى ما نابود شد. ما در جزيرۀ سپاه نيرومندى داشتيم كه از قدرت جنگى بالايى برخوردار بود و دشمن را به هيچ نمى‌گرفت و دشمن در ميان آنان همانند خالى سفيد بر شترى خاكسترى بود. محاصرۀ ما در دريا مدت سه و نيم سال به درازا كشيد و در خشكى دو سال جنگ تن به تن داشتيم، در نتيجه آذوقه رو به پايان رفت به طورى كه مردم آذوقه نصف ماه را نداشتند و هيچ كمكى هم نمى‌رسيد. شمار ساكنان به جز زن و كودك بيش از ده هزار تن بود. در اين هنگام سلطان اندلس به ما نامه نوشت و اجازۀ عقد پيمان صلح را خواستار شد ما نيز اجازه داديم و صلحى بيست ساله به امضا رسيد». (نفح الطيب، مقرى، ج 4، ص 386-394).

نام کتاب : روزهای سرنوشت ساز در جنگهای صلیبی نویسنده : عسلی، بسام    جلد : 1  صفحه : 181
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست