نام کتاب : روزهای سرنوشت ساز در جنگهای صلیبی نویسنده : عسلی، بسام جلد : 1 صفحه : 248
3. تلاش براى جداسازى كليساى قبرس از كليساى بيزانس، با
تعيين پاتريكى كه با مسلمانان دشمن نباشد؛ با عدم مداخله در امور كليسا.
ناوگان اسلامى پس از پايان مأموريت از قبرس حركت كرد.
«ام حرام همسر عبدالله از استرى كه سوار بود افتاد و مرد و در آنجا دفن گرديد». [1]
ناوگان به شام رسيد و دريادار عبدالله بن قيس جاسى [2] مأموريت خويش را براى حمايت
از سواحل اسلامى ادامه داد. پس از آن نبرد ذات الصوارى روى داد و ناوگان مسلمانان از
آن پيروزمند بيرون آمد.
در سال 33 ه/ 653 م حاكم قبرس پيمان امضا شده با معاويه
را نقض كرد و چند يگان دريايى را به روم قرض داد. اين كار موجب شد كه معاويه نيرويى
متشكل از پانصد كشتى را بفرستد و قبرس را به محاصره درآورد و آن را با زور بگشايد.
پس از فتح جزيره، معاويه سپاهى را متشكل از دوازده هزار جنگجو بسيج كرد و به آن مأموريت
داد كه از جزيره قبرس حمايت كنند. اين سپاه در قبرس اقامت گزيد، مسجدها را آباد كرد
و به صورت تهديدى نيرومند براى ناوگانهاى روم و تحركات دريايى آنان درآمد؛ و تا هنگام
[1] . هنگامى كه وى اسلام آورد پيامبر (ص) به وى خبر داد
كه وى نخستين زنى است كه سوار كشتى مىشود و در مسيرجنگ خواهد مرد. (طبرى و ابن اثير
- جنگ قبرس).
[2] . عبدالله بن قيس جاسى: نخستين درياسالار اسلامى،
او از سوى معاويه تعيين گرديد و پنجاه جنگ زمستانه وتابستانه در دريا انجام داد. او
از خداوند مىخواست كه سربازان وى به بلا دچار نشوند و او را به مصيبت هيچ يك ازسربازانش
آزمايش نكند. خداوند دعايش را اجابت كرد و در طول پنجاه جنگ دريايى نه كسى غرق شد و
نه گرفتار. تا آنكه خداوند تنها خودش را گرفتار ساخت. او كه براى شناسايى رفته بود
به بندرگاهى در سرزمين روم رسيد (جزيرۀ كرِت سال 57 ه/ 676 م) كه گدايان در
آنجا رفت و آمد داشتند. عبدالله به آنان صدقه داد. زنى از گدايان چون به روستاى خويش
رفت، به مردان گفت: آيا با عبدالله قيس كارى نداريد؟ گفتند: او كجاست؟ گفت: در بندرگاه.
گفتند: اى دشمن خدا، تو عبدالله بن قيس را از كجا مىشناسى؟ زن آنان را سرزنش كرد
و گفت: شما ناتوانتر از آنيد كه عبدالله خود را از شما پنهان كند. پس همه برخاستند
و به عبدالله حملهور شدند. طرفين با يكديگر جنگيدند و عبدالله به تنهايى كشته شد.
ملوان گريخت و نزد يارانش رفت. روميها آمدند و آنان را به بردگى گرفتند. اما جانشين
عبدالله، سفيان بن عوف ازدى رفت و با آنان جنگيد. او كه از يارانش دلگير شده بود آنان
را استهزا مىكرد و دشنام مىداد. در اين هنگام كنيز عبدالله گفت: «واعبداللّٰه، او در
هنگام جنگ چنين سخن نمىگفت». سفيان گفت: چگونه سخن مىگفت؟ گفت: «بر اثر صبر نوبت
ظفر آيد». سفيان سخن خويش را رها كرد و مىگفت: بر اثر صبر نوبت ظفر آيد. بعدها به
آن زن گفتند: چگونه عبدالله را شناختى؟ گفت: به وسيلۀ صدقه، او همانند پادشاهان
بخشيد و چون بازرگانان خست نورزيد. يا - او در لباس بازرگانان بود، ولى چون از او تقاضا
كردم به من همانند پادشاهان بخشيد؛ و من فهميدم كه او عبدالله بن قيس است».
نام کتاب : روزهای سرنوشت ساز در جنگهای صلیبی نویسنده : عسلی، بسام جلد : 1 صفحه : 248