responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : روزهای سرنوشت ساز در جنگهای صلیبی نویسنده : عسلی، بسام    جلد : 1  صفحه : 26

ده هزار نفرى روسها برخوردند. در جنگى كه ميان طرفين درگرفت روسها شكست خوردند.

فرمانده‌شان به اسارت درآمده نزد سلطان برده شد. پس از گردآورى غنايم آلب‌آرسلان آنها را نزد نظام‌الملك فرستاد و از او خواست كه به بغداد اعزامشان كند. چون دو سپاه به يكديگر نزديك شدند، سلطان پيكى نزد امپراتور روم فرستاد و خواستار آتش‌بس شد؛ و او پاسخ داد:

«متاركه‌اى جز در رى، در كار نخواهد بود!» [1] سلطان از اين پيش‌آمد ناراحت شد، ولى پيشنماز و فقيه او يعنى ابونصر محمد بن عبدالملك بخارى حنفى به وى گفت: «تو در راه دينى مى‌جنگى كه خداوند وعده پيروزى و چيره ساختن آن بر ديگر اديان را داده است.

اميدوارم كه خداوند اين پيروزى را به نام تو رقم زده باشد. بعد از ظهر روز جمعه كه خطيبان بر منبر هستند به آنان حمله كن. اينان براى پيروزى مجاهدان دعا مى‌كنند و دعا بااجابت همراه است».

رومانوس پس از آگاهى بر نزديكى سپاه اسلامى، نيروهايش را گردآورد و در يك حركت نيرنگ‌آميز با انحراف به سوى جنوب غربى، كوشيد تا پيش از آنكه مورد حمله آلب‌ارسلان قرار گيرد، به پيش‌قراولان سپاه خويش بپيوندد. اما از انجام تدابير احتياطى غافل ماند و عناصر شناسايى را به مسافتهاى دور نفرستاد و از اينكه فاصله‌اش با دشمن بسيار اندك بود غافل شد؛ و در ظهر روز جمعه (نوزدهم آگوست سال 1071) در حال فرود آمدن در دشت ميان راه خلاط، از سوى آلب‌ارسلان مورد حمله قرار گرفت. [2]


[1] . چنان كه مشهور است رى پايتخت آلب‌ارسلان بود و اين پاسخ نيز متضمن تهديد به انهدام پايتخت سلاجقه بود.

[2] . ابن اثير دربارۀ وقايع پيش از جنگ چنين مى‌نويسد: چون روز جمعه فرا رسيد، آلب‌ارسلان نماز گزارد و گريست و مردم نيز از گريه‌اش به گريه درآمدند. او دعا كرد و مردم نيز با او دعا كردند. او به مردم گفت: «هركس مى‌خواهد بازگردد كه در اينجا سلطانى به كار نيست كه امر و نهى كند.» سپس تيرو كمان را انداخت و شمشير و نيزه به دست گرفت و دم اسبش را به دست خويش گره زد و سپاه او نيز چنين كردند. سلطان لباس سپيد آميخته به كافور پوشيد و گفت اگر كشته شدم، اين كفن من است. آنگاه به روميان حمله كرد و آنان نيز حمله كردند. چون به نزديك دشمن رسيد پياده شد و چهره بر خاك ساييد و گريست و بسيار دعا كرد. آنگاه سوار شد و حمله كرد و سپاه نيز همراهش حمله برد. مسلمانان به سپاه دشمن زدند. گرد و غبار مانع دو سپاه بود. مسلمانان هر چه توانستند از دشمن كشتند و خداوند پيروزى‌اش را بر آنان فرو فرستاد. روميان شكست خوردند و شمار بسيارى از آنان به قتل رسيدند به طورى كه زمين پر از جنازۀ كشتگان گرديد و پادشاه روم به اسارت درآمد. (ابن اثير، كامل، ج 8، ص 110، حوادث سال 463 ه‌).

نام کتاب : روزهای سرنوشت ساز در جنگهای صلیبی نویسنده : عسلی، بسام    جلد : 1  صفحه : 26
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست