responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : روزهای سرنوشت ساز در جنگهای صلیبی نویسنده : عسلی، بسام    جلد : 1  صفحه : 27

رومانوس با شجاعت هر چه تمام وارد ميدان نبرد گرديد و سپاه خويش را با كمال شايستگى فرماندهى كرد، اما برترى نيروى جنگى و روحيه معنوى مسلمانان موجب پيروزى آنان گرديد. آندرونيكوس دوكاس با مشاهده اين كه نتيجه جنگ به زيان بيزانسيها رقم خورده است و پايتخت،- قسطنطنيه-، به دليل نداشتن نيروى مدافع در معرض تهديد قرار گرفته، همراه نيروهاى زير فرمان خويش عقب‌نشينى كرد و آنان را به سوى غرب حركت داد.

منابع بيزانسى يادآور شده‌اند كه سلاجقه كومان شب پيش، از سپاه روم گريختند و به سپاه آلب‌ارسلان پيوستند، زيرا آنها نيز ترك بودند. با آنكه چنين امرى ممكن است، ولى عامل سرنوشت‌سازى در روند اوضاع به شمار نمى‌رود.

به هر حال، اوضاع به زيان بيزانسيها رقم خورد و جنازه كشتگانشان ميدان نبرد را پوشانده بود. اندكى بعد خود امپراتور از سوى مسلمانان جراحت برداشت، ولى كشنده نبود.

سپس به اسارت سربازى درآمد كه چون وى را نمى‌شناخت قصد كشتن او را داشت. در اين حال يكى از اعضاى گارد امپراتورى بيزانس سر رسيد و او را معرفى كرد و آن سرباز را از كشتن وى بازداشت. [1]

امپراتور را به چادر آلب‌ارسلان بردند. در گفت و گوى سلطان با او مقرر شد كه امپراتور در مقابل تعهدات زير آزاد گردد: پرداخت سربهايى معادل 000، 500، 1 دينار، اعزام سپاهيان روم در صورت درخواست آلب‌ارسلان و آزاد ساختن همه اسيران مسلمان در روم، مدت‌


[1] . سربازى كه امپراتور بيزانس را به اسارت درآورد، غلام گوهر آيين بود كه پيش‌تر وى را براى نظام‌الملك فرستاده بود. نظام‌الملك آن را حقير شمرد و بازپس فرستاد و گوهرآيين برايش دعا كرد. آنگاه نظام‌الملك گفت: ان شاء الله كه او پادشاه روم را به اسارت درآورد؛ و همين طور هم شد. زيرا اندكى نگذشت كه اين سرباز، امپراتور را نزد رئيس خود، گوهرآيين، و او نيز وى را نزد آلب‌ارسلان برد. سلطان به پيشوازش رفت و با دست خويش او را سه تازيانه زد و گفت: آيا به تو پيشنهاد آتش‌بس نكردم و تو سرباز زدى‌؟ امپراتور گفت: سرزنشم مكن و آنچه مى‌خواهى كن. سلطان گفت: اگر من اسير تو مى‌بودم با من چگونه رفتار مى‌كردى‌؟ گفت: رفتارى زشت. آلب‌ارسلان گفت: فكر مى‌كنى من با تو چگونه رفتار مى‌كنم. امپراتور اسير گفت: يا مرا مى‌كشى يا در سرزمينهاى اسلامى مى‌گردانى و سوّم كه بعيد به نظر مى‌رسد: مرا مى‌بخشى، از من مال مى‌پذيرى و مرا نمايندۀ خويش مى‌گردانى. آلب‌ارسلان گفت: تصميمى جز اين نداشتم.

نام کتاب : روزهای سرنوشت ساز در جنگهای صلیبی نویسنده : عسلی، بسام    جلد : 1  صفحه : 27
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست