responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : روزهای سرنوشت ساز در جنگهای صلیبی نویسنده : عسلی، بسام    جلد : 1  صفحه : 51

آلفونسوى بيچاره به آوردگاه نظاره مى‌كرد و جز بدبختى خود و يارانش چيزى نمى‌ديد. در ميدان وسيع نبرد جز از روى مرده و خون نمى‌شد گذشت. شب هنگام آلفونسو- ى ششم- يارانش را منظم كرد و آن پشته را ترك گفت. چون به طليطله رسيدند، هر چه جست و جو كرد از دلاوران، شجاعان و يارانش كسى را نيافت و چيزى جز صداى كسانى كه در غم آنان نوحه‌سرايى مى‌كردند نشنيد. او اندوهگين شد و آن قدر نخورد و نياشاميد تا جان باخت. از او تنها يك دختر باقى ماند كه اداره امور را به او سپرد و آن دختر در باروى طليطله پناه گرفت.

ابن عباد نزد سلطان يوسف رفت، با او مصافحه كرد، به او تبريك گفت و از او سپاسگزارى كرد و او را ستود. يوسف نيز استقامت و پايمردى ابن عباد را ستود و از حال او در هنگامى كه لشكريانش او را تسليم كرده راه فرار پيش گرفتند پرسيد. او در پاسخ گفت: «آنان خود در نزد شما حاضرند و خودشان بايد برايتان بگويند».

مسلمانان همه سلاحها و ابزار و آلات و ظروف موجود در اردوگاه فرنگيان را تصرف كردند.

ابن عباد فرمان داد تا سرهاى مشركان را در يك جا گرد آوردند؛ كه تبديل به تپه‌اى بلند شد.

مسلمانان مدت چهار روز در ميدان نبرد ماندند و غنايم را گرد آوردند و از سلطان يوسف درباره آنها نظر خواستند. وى از همه آنها چشم پوشيد و همه را به پادشاهان اندلس بخشيد و گفت كه هدف او جهاد و پاداش عظيم و ثوابهاى دايمى نزد خداوند است. پادشاهان اندلس با مشاهده بخشندگى ابن تاشفين وى را گرامى داشته اظهار محبت و سپاسگزارى كردند. ابن عباد به همراه سلطان يوسف بن تاشفين رهسپار اشبيليه گرديد. سلطان يوسف مدت سه روز در بيرون اشبيليه ماند و چون از مغرب اخبارى دريافت كرد كه بايد باز گردد، آهنگ آن سرزمين كرد. ابن عباد يك شبانه روز با او رفت و ابن تاشفين او را سوگند داد كه باز گردد. زيرا زخمهايش متورّم گشته بود.

آنگاه پسرش، عبداله، يوسف بن تاشفين را تا رسيدن به دريا و عبور به سوى مغرب همراهى كرد.

معتمد بن عباد به اشبيليه، كه سرگرم جشن پيروزى بود، بازگشت. [1] آن دسته از نيروهاى‌


[1] . چون ابن عباد به اشبيليه بازگشت، به بار عام نشست و مردم به او تبريك مى‌گفتند. قاريان قرآن مى‌خواندند وشاعران به افتخار وى شعر مى‌سرودند. عبدالجليل بن وهيون گويد: من در آن روز حاضر و شعرى براى خواندن آماده كرده بودم كه قارى اين آيه شريفه را خواند: «الا تنصروه فقد نصره الله» [اگر شما ياريش نكنيد، هر آينه خداوند ياريش كرده است] (توبه، آيه 40). من گفتم: دور باد من و شعرم. به خدا سوگند در اين آيه هيچ معنايى كه من در جمع ارائه دهم باقى نگذاشته است.

نام کتاب : روزهای سرنوشت ساز در جنگهای صلیبی نویسنده : عسلی، بسام    جلد : 1  صفحه : 51
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست