responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : روزهای سرنوشت ساز در جنگهای صلیبی نویسنده : عسلی، بسام    جلد : 1  صفحه : 74

ترك گويد. شاور به وعده‌هايى كه به فرنگيان داده بود عمل كرد. [1] پس از آن در زندگى صلاح‌الدين حوادثى روى داد كه به جنگ حطين منجر گرديد. برجسته‌ترين اين رويداها بدين قرار است:

در سال 562 ه/ 1166 م نورالدين نيروى جديدى را به فرماندهى اسدالدين شيركوه كه برادرزاده‌اش صلاح‌الدين نيز وى را همراهى مى‌كرد- به مصر اعزام داشت. صليبيها به مصر رفتند و نيروهاى شاور نيز به آنها پيوستند. اسدالدين با نيروى برتر دشمن- در بابين درسوى مصر عليا- وارد جنگى سرنوشت‌ساز گرديد. فرماندهى نيروهاى ميانى در اين جنگ با صلاح‌الدين بود و او چنان لياقتى از خود نشان داد كه عمويش اسدالدين را واداشت تا وى را به فرماندهى پادگان اسكندريه كه بى‌درنگ در محاصره طولانى قرار گرفته بود، بگمارد. اسدالدين با فرنگيان توافق كرد كه از مصر بيرون بروند، ولى شاور پنهانى با صليبيها توافق كرده بود كه براى جلوگيرى از ارسال احتمالى نيرو به مصر به وسيله نورالدين در آينده، در قاهره يك پادگان باقى بگذارند. [2]


[1] . شاور به آمالريك وعده داده بود كه به ازاى هر يك از منزلگاههاى بيست و هفتگانۀ راه بيت‌المقدس تا نيل هزاردينار به او بپردازد. نيز به او وعده داد كه هديۀ ديگرى به شهسواران همراه وى بدهد و هزينۀ علوفۀ اسبهايشان را بپذيرد (تاريخ الحروب الصليبيه، ج 2، ص 595). در ابن اثير (ج 9، ص 85) وصف خروج شيركوه از مصر اين گونه آمده است: «اسدالدين يارانش را پيش از خود حركت داد و خود در حالى كه گرزى آهنين به دست داشت از عقبۀ لشكر پشتيبانى مى‌كرد، و مسلمانان و فرنگيان كار وى را نظاره مى‌كردند. گويد: يكى از فرنگيان بيگانه كه از دريا بيرون آمده بود نزد وى آمد و گفت: آيا نمى‌ترسى كه مصريان و فرنگيان با تو مكر بورزند؟ اينان تو و يارانت را در محاصره دارند و كسى از شما باقى نمانده است. شيركوه گفت: اى كاش اين كار را مى‌كردند تا مى‌ديدى كه چه بر سرشان مى‌آورم. به خدا سوگند شمشير در ميانشان مى‌نهاديم و تا هر يك از ما چند نفر را نمى‌كشت خود كشته نمى‌شد. پس از آن نوبت ملك العادل و نورالدين مى‌رسد كه بيايند و با اينان كه ضعيف گشته و دلاورانشان را از دست داده‌اند بجنگند و سرزمينشان را تصرف و خودشان را نابود سازند. به خدا سوگند اگر اينان از من فرمان مى‌بردند در روز نخست به جنگ شما مى‌آمدم. آن مرد به رسم مسيحيت احترام گذاشت و به اسدالدين گفت: ما از گزافه‌گويى و ترس فرنگيان اين سرزمين دربارۀ تو در شگفت بوديم، ولى اينك آنان را معذور مى‌دانيم. سپس از نزدش بازگشت و شيركوه به سوى شام حركت كرد و به سلامت به آنجا رسيد. فرنگيان براى دستگيرى شيركوه در يكى از دره‌هاى ميان راه كمين كرده بودند. اما او فهميد و مسيرش را تغيير داد. عماره در اين باره مى‌گويد: اخذتم عن الافرنج كل ثنية وقلت لايدى الخيل مرى على «مرى» لئن نصبوا فى البحر جراً فانكم عبرتم ببحر من حديد على الجر

مقصود از مرى در آخر بيت اول نام پادشاه فرنك، آمالريك است.

[2] . گفته‌اند كه قبل از اين نبرد اسدالدين فرماندهانش را به مشورت فراخواند نظر بيشترشان اين بود كه عقب‌نشينى كنند و به شام بروند. چرا كه نيروهاى فرنگى بر نيروهاى شيركوه برترى مطلق داشتند. ولى شرف‌الدين برغش، فرمانده پادگان شقيف برخاست و گفت: «كسى كه از پيكار و اسارت مى‌ترسد، نبايد خدمت پادشاهان كند، بلكه بايد در خانه نزد زنش بماند. به خدا سوگند اگر پيروز نگشته و جنگ نكرده نزد نورالدين بازگرديم، همۀ اقطاعها و حقوق دريافتى را بايد بازپس دهيم و به ما خواهد گفت كه اموال مسلمانان را مى‌گيريد و در مقابل دشمنشان مى‌گريزيد و مصر را تسليم كافران مى‌كنيد. حق نيز با اوست». اسدالدين گفت: رأى درست همين است و طبق آن عمل مى‌كنيم. برادرزاده‌اش صلاح‌الدين نيز همان سخن را به زبان آورد و شمار موافقان زياد شد و همه براى جنگ متحد شدند. اسدالدين نيروهايش را سازمان‌دهى كرد. صلاح‌الدين را در قلب گذاشت و خطاب به او و همراهانش گفت: مصريها و فرنگيان به گمان اينكه من در قلب لشكر هستم، حمله را از آنجا آغاز مى‌كنند. چون با شما جنگيدند با آنها جدى نجنگيد و خود را به كشتن ندهيد و از پيشروى جلودارانشان جلوگيرى كنيد. چون از تعقيب شما منصرف شدند، از پشت حمله كنيد. او خود نيز شمارى از دلاوران مورد اعتماد و پايمرد لشكر را انتخاب كرد و در جناح راست مستقر شد. پس از آغاز جنگ فرنگيان طبق پيش‌بينى او عمل كردند و قلب لشكر را مورد حمله قرار دادند. نيروهاى حاضر در قلب پس از جنگى ساده، بدون آنكه پراكنده شوند، در حالى كه فرنگيان نيز در پى آنان مى‌آمدند عقب‌نشينى كردند. در اين هنگام اسدالدين كسانى را كه عقب مانده بودند، از مسلمان و فرنگى، سوار و پياده، مورد حمله قرار داد. آنان را درهم شكست و شمشير در ميانشان نهاد و شمار بسيارى از آنها را كشت. چون فرنگيان از تعقيب مسلمانان بازگشتند. لشكر خود را شكست‌خورده و زمين را از آنها خالى ديدند. آنان نيز عقب نشينى كردند. اين از شگفت‌آورترين وقايع تاريخى است كه دو هزار سوار، سپاه مصر و فرنگيان را شكست داد.

نام کتاب : روزهای سرنوشت ساز در جنگهای صلیبی نویسنده : عسلی، بسام    جلد : 1  صفحه : 74
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست