responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : روزهای سرنوشت ساز در جنگهای صلیبی نویسنده : عسلی، بسام    جلد : 1  صفحه : 82

در بامداد اول ايار- مه- سال 1187 م، ريموند از درون دژ خود ديد كه امير مظفرالدين كوكبرى همراه هفت هزار تن از بندگانش با شادمانى از كنار دژ مى‌گذرند. در حدود ظهر آن روز، باليان و همراهانش به فوله رسيدند و از فاصله دور ديدند كه ميهمان‌نوازان در زير ديوارها چادر زده‌اند. چون به آنجا نزديك شدند از سواران اثرى نديدند و سكوت بر دژ سايه افكنده بود. هنوز دو ساعت نگذشته بود و فرستادگان در كار خود سرگردان بودند كه ديدند سوارى از سواران معبد با موى ژوليده و عرق‌ريزان تاخت كنان مى‌آيد و با صداى بلند از فاجعه بزرگ و وحشتناك پيش آمده خبر مى‌دهد. در همين هنگام ريموند در طبريه ديد كه لشكريان مماليك سواره به دژهاى خود باز مى‌گردند و پيمان نشكسته بودند. همه چيز تا پيش از فرا رسيدن تاريكى به طور مسالمت‌آميز به انجام رسيد و هيچ آسيبى به بناهاى منطقه نرسيده بود، جز اينكه پيشتازانشان سرهاى سواران معبد را بر نيزه افراشته بودند. جرار، رئيس سواران معبد، با شتاب خود را به دژهاى مجاور رساند و از آنان خواست كه در فوله به وى بپيوندند. جيمز آوميلى مارشال، ميهمان‌نوازان، در روستاى فاقون در فاصله پنج ميلى از فوله نود سوار در اختيار داشت؛ كه خود را به آنجا رساند و شب را در مقابل دژ سپرى كرد.

بامداد روز بعد جمعيت به سوى ناصره حركت كرد و در آنجا چهل شواليه آزاد به آنها پيوستند. رئيس اسقفان صور- كه يكى از اعضاى هيئت نمايندگى باليان بود- در ناصره ماند، ولى جرار با شتاب خود را به شهر رساند تا به مرم خبر دهد كه جنگ در شُرُف وقوع است و ايشان را براى گردآورى غنايم دعوت كرد.

در حالى كه سواران از تپه واقع در پشت ناصره مى‌گذشتند، ديدند كه مسلمانان در حال آب دادن اسبهايشان در چشمه كريستون واقع در ميان «صفوريه» و «كفركفته» نزديك حطين در دره واقع در پايين تپه هستند. با مشاهده اين گروه انبوه هم روجر و هم جيمز مايللى پيشنهاد عقب‌نشينى دادند. ليكن ژرار، فرمانده و پيشواى پاسبانان معبد برآشفت و با تحقير روى از همكارِ ميهمان‌نواز خويش برگردانيد. او ژنرال جيمز مايللى را به باد انتقاد و سرزنش گرفت و گفت: «تو آن قدر به آن كله خرمايى رنگ خود دل بسته‌اى كه هرگز دوست ندارى آن را از دست بدهى»؛ و جيمز با غرور پاسخ داد: «من به زودى در ميدان جنگ مردانه و شجاعانه خواهم مرد؛ و تو همچون خائنان پا به فرار خواهى گذاشت».

نام کتاب : روزهای سرنوشت ساز در جنگهای صلیبی نویسنده : عسلی، بسام    جلد : 1  صفحه : 82
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست