نام کتاب : ارزیابی سیاسی - نظامی جنگ های پیامبر اکرم نویسنده : پژوهشکده تحقیقات اسلامی جلد : 1 صفحه : 111
كنند، اما عبدالله بن رواحه اين رأى را نپذيرفت. او
استدلال كرد، چه دليلى دارد كه ما جنگ نكنيم. ما براى خدا و كسب رضاى او مىجنگيم.
ما با نيروى دين مىجنگيم، نه با تعداد و توان نظامى. دو راه در پيش رو داريم:
شهادت يا پيروزى، و هر دو براى ما سعادت است. [1] مسلمانان با اين سخنان، يكدل
شده، عزم جنگ كردند و وقوع نبرد حتمى شد. اين تصميم نشان مىدهد كه نابرابرى
يكجانبه هم نبود. اگر برترى مادى با روميان بود، مسلمانان در مقابل برترى معنوى
داشتند و همين برترى معنوى بود كه آنها را چنين شجاع و بىپروا ساخته بود.
ب- نبرد و عقب نشينى
سپاهيان اسلام و روم در نقطهاى موسوم به «مشارف»
رو در روى يكديگر قرار گرفتند. مسلمانان شايد بهدليل آنكه اين نقطه براى جنگيدن
مناسب نبود، به جايى بهنام موته كه اين جنگ نيز به نامش مشهور است، تغيير موضع
دادند و دو سپاه جنگ سختى كردند. [2]
گفتنى است كه رسول خدا (ص) هنگام اعزام سپاه اسلام
سه نفر را تعيين كرد كه در صورت شهادت هر كدام ديگرى فرمانده باشد. [3] وقتى جنگ
شروع شد، آن سه نفر پس از نبردى جانانه، يكى پس از ديگرى به شهادت رسيدند و خالدبن
وليد از سوى سپاهيان به فرماندهى برگزيده شد. خالد ابتدا به انديشه عقبنشينى فرو
رفت، اما اين كار دشوار بود، زيرا اگر عقبنشينى تبديل به فرار مىشد، شايد يك تن
از مسلمانان زنده نمىماند.
از يك گزارش تاريخى استفاده مىشود كه اولين اقدام
خالدبن وليد تغيير سازماندهى سپاه اسلام بود. او آرايش نيروها را تغيير داد و به
دشمن چنين وانمود كرد كه براى او نيروى كمكى رسيده است. دشمن كه اين تغيير را ديد،
پنداشت كه واقعا براى مسلمانان كمك رسيده و به هراس افتاد. [4] خالد موقع را غنيمت
دانست و عقبنشينى كرد و مسلمانان به سرعت به مدينه بازگشتند. ترديدى نيست كه اگر
جريان نبرد ادامه مىيافت،
[1] کامل، ج 2، ص 235، نقل به مضمون؛ مغازِی، مترجم، ج 2، ص
580.