- حالتى از جامعه كه در آن قليلى از جمعيت، هر چه قدر
هم اندك، نه تنها در توليد غذا شركت ندارند، بلكه از هر نوع فعاليت ديگر اقتصادى-
مثلًا صنعت و تجارت- نيز آزادند و به عبارت ديگر بار اين عده قليل را جامعه به دوش
مىكشد تا آنان بتوانند مداومت حيات جامعه را در عرصه مادى و در سطح تمدن فراهم
آورند. اين عده قليل در زمره متخصصان غير اقتصادى، نظاميان حرفهاى و مديران و
شايد بالاتر از همه روحانيان هستند كه در قالب تمدنهاى شناخته شده زندگى شهرنشينى
داشتهاند. [4]
- تمدن عبارت است از تلاش براى آفريدن جامعهاى كه كل
بشريت بتواند با همنوايى در كنار يكديگر و به منزله اعضايى از يك خانواده كامل و
جامع در درون آن زندگى كنند. [5]
- نظمى اجتماعى كه در نتيجه وجود آن، خلاقيت فرهنگى
امكانپذير مىشود و جريان پيدا مىكند. در تمدن چهار ركن اساسى را مىتوان تشخيص
داد كه عبارتند از:
پيشبينى و احتياط در امور اقتصادى؛ سازمان سياسى؛
سنن اخلاقى؛ و كوشش در راه معرفت و بسط هنر. [6]
- تمدن بر مجموع فعّاليتهاى عينى، فنى و اطلاعاتى
جامعه اطلاق مىگردد و فرهنگ امور ذهنى مانند دين، فلسفه و هنر را در برمىگيرد. [7]