نام کتاب : آشنایی با تاریخ تمدن اسلامی نویسنده : بینش، عبدالحسین جلد : 1 صفحه : 17
رويهمرفته تمدن اسلامى ميراث مشترك مردم و ملّتهايى
است كه روزگارى زير سلطه اسلام درآمدند و در ساخت و شكوفايى آن ايفاى نقش كردند.
اينان مردم و ملتهايى بودند كه تار و پود مستحكم امت اسلامى را تشكيل مىدادند. به
اين ترتيب تمدن اسلامى نه به نژاد خاصى تعلق دارد و نه ملى است كه به مردم خاصى
تعلق داشته باشد، بلكه تمدنى است گسترده كه همه گروههاى نژادى و قومىاى را كه در
پيدايش، رونق و طراوت و گسترش و نفوذ آن در دوران اوج شكوفايى نقش داشتهاند
دربرمىگيرد.
بدين گونه، اسلام كه يك امپراتورى عظيم جهانى بود با
سماحت و تساهلى كه از مختصات اساسى آن به شمار مىآمد مواريث و آداب بى زيان اقوام
مختلف را تحمل كرد، همه را به هم درآميخت و از آن چيز تازهاى ساخت. فرهنگ تازهاى
كه حدود و ثغور نمىشناخت و تنگنظريهايى كه دنياى بورژوازى و سرمايهدارى را
تقسيم به ملتها، به مرزها و به نژادها كرد، در آن مجهول بود. مسلمان، از هر نژاد
كه بود- عرب يا ترك، سندى يا افريقايى- در هر جايى از قلمرو اسلام قدم مىنهاد خود
را در وطن خويش و ديار خويش مىيافت. يك شيخ ترمذى يا بلخى در قونيه و دمشق مورد
تكريم و احترام عامه مىشد و يك سياح اندلسى در ديار هند عنوان قاضى مىيافت. همه
جا، در مسجد، در مدرسه، در خانقاه، در بيمارستان از هر قوم مسلمان نشانى بود و
يادگارى. اما بين مسلمانان نه اختلاف جنسيت مطرح بود نه اختلاف تابعيت. همه جا يك
دين بود و يك فرهنگ؛ فرهنگ اسلامى كه فى المثل زبانش عربى بود، فكرش ايرانى، خيالش
هندى بود و بازويش تركى، اما دل و جانش اسلامى بود و انسانى، پرتو آن در سراسر
قلمرو اسلام وجود داشت: مدينه، دمشق، بغداد، رى، نشابور، قاهره، قرطبه، غرناطه،
قونيه، قسطنطنيه، كابل، لاهور و دهلى، زادگاه آن هم همه جا بود و هيچ جا. در هر جا
از آن نشانى بود و در هيچ جا رنگ خاصى بر آن قاهر نبود. اسلامى بود، نه شرقى و نه
غربى. با اين همه، رشد و نمو آن در طى مدت سه چهار قرن متوالى چنان سريع بود كه به
يك معجزه شگرف مىمانست. [1]
اما اينكه در برخى نوشتهها از تمدن اسلامى به تمدن
عربى ياد مىشود، دو منشأ دارد: يكى اعراب متعصب هستند كه حتى از پيامبر اسلام نيز
با عنوان پيامبر عربى ياد مىكنند؛ و ديگر