نام کتاب : آشنایی با تاریخ تمدن اسلامی نویسنده : بینش، عبدالحسین جلد : 1 صفحه : 213
و دانش بشرىاند. در برههاى از تاريخ نيز تمدنى به
نام اسلام شكل گرفت كه دستاوردهاى علمى بشرى را توسعه داد و تعالى بخشيد.
همه مورخان بر وجود تمدن اسلامى و نقش سازنده علمى آن
و به ويژه سهمى كه در انتقال تجربه تمدنهاى پيش از خود به اروپا ايفا كرد، مهر تأييد
مىزنند. از جمله اين مورخان جورج سارتون، نويسنده كتاب تاريخ علوم است. وى در
كتاب خويش تاريخ علوم را به دورههاى نيم قرنى تقسيم مىكند و هريك از اين دورهها
را بر محور يك شخصيت مركزى سامان مىدهد. به اين ترتيب سارتون سالهاى 450- 400 قبل
از ميلاد را عصر افلاطون و هركدام از عصرهاى نيم قرنى بعدى را به نامهاى ارسطو،
اقليدس، ارشميدس و نظاير ايشان مىنامد. از سال 600- 650 ميلادى را عصر هسيان
تسانگ چينى (و نيز برهمگپت، رياضيدان هندى) تشكيل مىدهد. از 650- 700 نيز عصر
ايچينگ، و بعد از او به ترتيب عصر جابر بن حيان، خوارزمى، رازى، مسعودى، ابوالوفا،
بيرونى (و ابن سينا) و بالاخره عمر خيام است. [1]
بر همگان روشن است كه دانشمندان ياد شده همه به حوزه
تمدن اسلامى تعلق دارند و با وجود برخوردارى از نژاد و زبان گوناگون، نوشته همه
آنان به زبان عربى است كه در عصر تمدن اسلامى زبان علمى جهان اسلام محسوب
مىگرديد. افكار اين دانشمندان براى ساليانى دراز نه تنها بر حيات عقلانى جامعه
اسلامى پرتوافكن بوده، بلكه از آن نيز فراتر رفته و بر فكر و انديشه ملل اروپايى
نيز تأثيرگذار بوده است.
علاوه بر انديشمندان بزرگ، مدارك و شواهد بسيار ديگرى
نيز وجود دارد كه پيشينه درخشان علمى مسلمانان را تأييد مىكند. از آن جمله
مىتوان به شمار فراوان مؤسسههاى آموزشى و پژوهشى و كتابخانههاى بسيار غنى در
جاى جاى جهان اسلام اشاره كرد.
سخن آخر اينكه جورج سارتن، مورخ علم معاصر، درباره
سهم علمى مسلمانان در تاريخ علم مىنويسد: «عمدهترين و در عين حال نامشهودترين،
دستاورد قرون وسطى عبارت بوده است از ايجاد روح تجربهگرى، و اين خود بيش از هر
چيز ديگرى تا قرن دوازدهم (ميلادى) مديون مسلمانان بوده است.» [2]