نام کتاب : آشنایی با تاریخ تمدن اسلامی نویسنده : بینش، عبدالحسین جلد : 1 صفحه : 86
با وجود جهانى شدن پزشكى جديد اروپايى، سنتهاى پزشكى
اسلامى همچنان در برخى از كشورها مثل هندوستان و پاكستان باقى است؛ و مسلمانان پس
از يك دوره عقبنشينى و ركود در مقابل طب جديد، بار ديگر درصدد احيا و گسترش طب
سنتى خود برآمدهاند. [1]
در جوامع اسلامى پزشك از مقامى بس بلند برخوردار بود،
چرا كه او هم مرد انديشه بود و هم تهذيب، هم دردهاى جسمانى را درمان مىكرد و هم
الگوى اخلاق و معنويت به شمار مىرفت.
مشهورترين پزشكان اسلامى چون رازى و ابن سينا فيلسوف
بودند و به اين اعتبار به طبيبان لقب «حكيم» و براى مثال در زبان فارسى به مطب
پزشك «محكمه» و به كار طبيب «حكيمى» اطلاق مىشده است. [2]
داستان زير درباره درمان منصور بن نوح سامانى به
وسيله رازى، پزشك مشهور ايرانى، ميزان حكمت و حذاقت طبيبان اسلامى را به خوبى بيان
مىكند:
حكايت. هم از ملوك آل سامان امير منصور بن نوح بن نصر
را عارضهاى افتاد كه مُزمن گشت و بر جاى بماند و اطبّا در آن معالجت عاجز ماندند.
امير منصور كس فرستاد و محمد بن زكرياء رازى را بخواند بدين معالجت. او بيامد تا
به آموى و چون به كنار جيحون رسيد و جيحون بديد گفت: من در كشتى ننشستم، قال اللّه
تعالى (وَ لا تُلقوا بِايديكُم الى
التَّهلُكه)، خداى تعالى مىگويد كه خويشتن در تهلكه ميندازيد و
نيز همانا كه از حكمت نباشد در چنين مهلكه نشستن. و تا كَسِ امير به بخارا رفت و
بازآمد، او كتاب طب منصورى تصنيف كرد و به دست آن كس بفرستاد و گفت: «من اين كتابم
و از اين كتاب مقصود تو بحاصل است، به من حاجتى نيست. چون كتاب به امير رسيد رنجور
شد. پس هزار دينار بفرستاد و اسب خاص او ساخت، و گفت: «همه رِفقى بكنيد، اگر سود
ندارد دست و پاى او ببنديد و در كشتى نشانيد و بگذرانيد.» چنان كردند و خواهش به
او در نگرفت، دست و پاى او ببستند و در كشتى نشاندند و بگذرانيدند و آنگه دست و
پاى او باز كردند و جنيبت [3] با ساخت در پيش كشيدند، و او خوشطبع پاى در اسب
گردانيد و رو به بخارا نهاد. سؤال كردند كه: «ما ترسيديم كه چون از آب