نام کتاب : امام علی در نهج البلاغه نویسنده : عظیم پور، عظیم جلد : 1 صفحه : 120
نفاق
است. اولش مهربانى و آخرش پشيمانى است. آنها چون شكست خوردهاند، اظهار صلح و
دوستى مىكنند امّا چون تسلّط يابند از ظلم و ستم نسبت به شما دست بر نخواهند
داشت.
آنها با
نهايت تأسف، سخن امام را نپذيرفتند و در برابر دشمن سست شده و امام را مجبور كردند
كه جنگ را متوقف كند و پيشنهاد آنها را كه انتخاب دو داور بود بپذيرد. آنها عمرو
بن عاص را به داورى معرفى كردند، امام (ع) نظرش مالك اشتر يا عبداللَّه بن عباس
بود، امّا پذيرفته نشد و انتخاب شخصى مانند ابوموسى اشعرى بر امام تحميل شد. سپاه
امام پس از انتخاب حكمين و مقرّر كردن زمانى معيّن در دومةالجندل براى امر داورى
از طرف دو داور، روانه شهر شدند امّا در بين راه با هم به اختلاف شديد و حتى زد و
خورد پرداختند. گروهى بنام خوارج حكميت عمرو بن عاص و ابوموسى اشعرى را انكار
كردند و در مقابل امام (ع) قد علم كرده و مىگفتند چون در امامتى كه خدا براى تو
تعيين كرده است، مردم را حاكم قرار دادهاى راه كفر و ضلالت رفتهاى ...
امام (ع)
آنها را مذمت كرده و حقيقت امر را اينگونه بازگو مىنمايد:
ما مردان
را به صدور حكم نگمارديم بلكه قرآن را داور قرار داديم، و اين قرآن خطى است نوشته
ميان دو پاره جلد كه به زبان سخن نمىگويد، ناچار به ترجمانى نياز دارد و ترجمانش
آن مردانند و هنگامى كه قوم از ما خواستند كه بين ما قرآن حاكم باشد، ما گروهى
نبوديم كه