نام کتاب : امام علی در نهج البلاغه نویسنده : عظیم پور، عظیم جلد : 1 صفحه : 135
و به
يقين خود حضرت اينگونه بود، زيرا آنچنان روح والايى داشت كه هرگز گفتارش از عملش
پيشى نمىجست وپيش از آنكه كسى را به انجام كارى يا بازداشتن عملى سفارش نمايد
خود، آنگونه بود.
معاويه
سپاهى از اهل شام را گرد خود جمع كرده بود و با فريب و نيرنگ و وعدههاى دروغين،
آنها را در جنگ با امام (ع) مصمّم نموده بود و خونخواهى عثمان را بهانه قرار داده
بود و بارها از امام (ع) قاتلان عثمان را مىخواست و او را به جنگ و نبرد
فرامىخواند. امام (ع) در يكى از نامههايش به معاويه كه او را به جنگ فراخوانده
بود چنين مىفرمايد:
تو مرا
به جنگ فراخواندهاى! پس مردم را به يكسو بگذار و خودت رو به من آر! و دو سپاه را
از كشتار بزرگ معاف بدار! تا بدانى پرده تاريك بر دلِ كدام يك از ما كشيده است و
ديده چه كسى پوشيده است. من ابوالحسن هستم! كُشنده جدّ و دايى و برادر توام كه روز
بدر بر آنها دست يافتم و سر آنها را شكافتم. آن شمشير را به همراه دارم و با همان
دل با دشمن روبرو مىگردم. دين خود را ترك نگفتهام و پيامبرى تازه نپذيرفتهام.
من همان راهى را مىروم كه شما با ميل و اختيار خود رهايش كرديد و با اكراه و
ناخشنودى در آن داخل شديد.
معاويه
در يكى از نامههايش، از امام (ع) درخواست جنگيدن كرده، او و يارانش را از شمشير
مىترساند. امام (ع) نامهاى را به معاويه مىنويسد كه از زيباترين نامههاست و در
قسمتى از آن در مقابل تهديدهاى معاويه مىفرمايد: