نام کتاب : امام علی در نهج البلاغه نویسنده : عظیم پور، عظیم جلد : 1 صفحه : 158
خاموش
باشم، گويند از مرگ مىهراسد. هرگز چنين نيست. پس از اين همه پيشامدهاى سهمگين و
پىدرپى درباره من چنين تصورى سزاوار نبود. به خدا سوگند، پسر ابوطالب به مرگ
علاقهمندتر از كودك به پستان مادرش مىباشد ...
امام (ع)
در هنگام مواجه شدن با دشمن، باكمالاخلاص و صداقت، عشق به شهادت و ديدار پروردگار
را در سر داشت و در راه اين عشق سر از پا نمىشناخت كه خود امام (ع) چنين بيانى را
در جمع كسانى كه از حضور در ميدانهاى نبرد و عليه سپاه معاويه سستى مىكردند و
امام سخت از آنها رنجيده خاطر بود، فرمودند:
به خدا
سوگند اگر آرزوى شهادتم هنگام روبرو شدن با دشمن نبود- و اى كاش برايم مقدّر بود-
پاى در ركاب مىنهادم و از جمع شما بيرون مىافتادم و شما را نمىطلبيدم، مادامى
كه باد جنوب و شمال در حال وزيدن باشد (براى هميشه).
امام (ع)
در يكى از ميدانهاى نبرد به ياران خود، درس وفادارى مىدهد و هركدام را به كمك و
يارى ديگرى سفارش مىكند و در تقويت روح شهادتطلبى و جوانمردىِ سربازان خود، يكى
از حالات و مقامات درونىاش را بر آنها عرضه مىكند كه بسيار عجيب است و چنين عشقى
را جز على (ع) نشايد كه مىفرمايد:
...
همانا مرگ، طالبى شتابنده است، و آن كس كه برجاى است، از دستش نرود و آن كه گريزان
است از آن نرهد. همانا، گرامىترين مرگها، كشته شدن (در راه خدا) است. به آن كسى
كه