هان به
خدا سوگند جامه خلافت را فلانى (ابن ابى قحافه: ابوبكر) درپوشيد و مىدانست كه من
براى خلافت مانند قطب وسط آسيا باشم و آنرا جز من نشايد. كوه بلند را مانم كه علوم
و معارف از سرچشمه فيض من همانند سيل سرازير مىشود و هيچ پرندهاى در فضاى علم و
دانش به اوج رفعتم نمىرسد (چون اوضاع را چنين يافتم) دامن از خلافت در چيدم و
پهلو از آن پيچيدم و ژرف انديشيدم كه چه بايد، و از اين رو كدام شايد؟ با دست تنها
ستيزم يا صبر پيش گيرم و از ستيز بپرهيزم؟ در جهانى كه تيره و بلا همگان را
فراگرفته است. بلايى كه پيران در آن فرسوده و خردسالان پير شوند و ديندار تا ديدار
خداوند در چنگال رنج بسر ببرد. چون نيك سنجيدم، صبر خردمندانه را برگزيدم. پس صبر
پيشه كردم در حالى كه چشمانم را غبار و خاشاك و گلويم را استخوان گرفته بود.
صبرى كه
امام در پيش گرفت و سكوتى كه او اختيار نمود، بسيار جانكاه و تلخ بود، امّا براى
مصلحت اسلام و وحدت بين مسلمانانى كه رسول خدا (ص) براى هدايت آنها از ظلمت و
جاهليت به نور و معرفت، خون دلها خورد، رنجهاو مصيبتها ديد، تبعيد و آوارگى كشيد
و در دفاع از كيان مقدس اسلام با اين كه سپاه اسلام در برابر دشمن خيلى كمتر بود
امّا با تمام شهامت و دلاورى در برابر كفّار و مشركين ايستاد و در تمام اين مراحل
على (ع) از پيامبر خدا (ص) جدا نشد و پس از رسول خدا (ص) چه كسى مىتواند براى حفظ
اين اسلام دلسوزتر ازعلى (ع) باشد. اگر على (ع) در برابر بزرگترين حق خود سكوت
اختيار مىكند و مصلحت عموم را بر حق شخص خود ترجيح مىدهد علاوه بر آن كه
عالىترين نمودار شجاعت و ايثار و جوانمردى را در طول تاريخ ترسيم مىكند، از
انجام مسئوليت خود در برابر اسلام و امّت اسلام هرگز در غفلت نيست. آن
----------------------------
(1) .
نهجالبلاغه، خطبه 3.
نام کتاب : امام علی در نهج البلاغه نویسنده : عظیم پور، عظیم جلد : 1 صفحه : 162