نام کتاب : امام علی در نهج البلاغه نویسنده : عظیم پور، عظیم جلد : 1 صفحه : 74
همانگونه
كه امام (ع) از سرانجام كار بنىاميّه و خاموش شدن آتش اين فتنه وحشتناك خبر داده
بود، پس از گذشت چند سالى بنىعباس بر آنان چيره گشته وحكومت را بدست گرفتند و همه
آنها را با تيغ شمشير خوار و ذليل كرده و به راهى كه نمىخواستند، فرستادند.
امام (ع)
در پايان سخنان خود به آرزوى قريش يعنى بنىاميّه اشاره مىفرمايد كه سيرهنويسان
و مورّخان اين واقعيت را بازگو كردهاند.
ابن
ابىالحديد مىگويد:
«همه
سيرهنويسان نقل كردهاند كه مروان بن محمّد (آخرين پادشاه بنىاميّه) وقتى كه
عبداللَّه بن على بن عبداللَّه بن عباس را در صف لشكر خراسان در مقابل خود ديد،
آرزو كرد كهاىكاش على بن ابىطالب را به جاى اين جوان در زير اين پرچم مىديدم،
كه داستان مفصل و مشهور است ...» [1]
فيضالاسلام
در شرح عبارات امام (ع) كه در آخر اين خطبه آمده است مىگويد:
«اگر
قريش يعنى بنىاميّه بعد از همه سختيها و هرج و مرج در زندگى و ذلّت و بيچارگى كه
از بنىالعباس ديدند، آن حضرت را مىيافتند، در پاى او افتاده زارى مىنمودند تا
حكومت ايشان را قبول فرموده زنگ ظلم و ستم و فتنه و فساد را از جهان بزدايد ...» [2]
امام على
(ع) به مناسبتهاى گوناگون، در بين سخنرانىهاى خود عبارت: «سَلُونِى قَبْلَ أَن
تَفْقِدُونِي ...» را بكار برده و درپى آن از فتنهها و حوادث آينده خبر دادهاند.
در روايات آمده است كه هيچ كس غير از على بن ابىطالب (ع) «سَلونى» را نگفت. اين
موضوع، تنها يكى از عواملى است كه بيانگر عظمت و مقام علمى آن حضرت است و
بىمناسبتنبوده كه گروهى از مردم در محبّت و دوستى على (ع) راه افراط پيش گرفتند
و وقتى كه از اين همه كرامات و فضايل و آگاهى مىديدند كه قدرت بشرى توان رسيدن به
آن را ندارد، درباره او به انحراف و اولوهيت مىرسيدند.
در شرح
ابن ابىالحديد آمده است: اوّلين كسى كه درباره على (ع) راه غلّو را پيش
[1] .
ابن ابىالحديد، شرح نهجالبلاغه، چاپ رحلى، ج 2، ص 178، شرح خطبه 92.