نام کتاب : امام علی در نهج البلاغه نویسنده : عظیم پور، عظیم جلد : 1 صفحه : 87
ايستاد و
سپاهيان او نيز در اين جنگ رنج و مشقّت فراوانى را متحمّل شدند. مالك اشتر به
فرماندهى امام (ع) آخرين ضربات كوبنده را بر دشمن پليد وارد مىآورد. دشمن كه بيش
از دو راه فراروى خود نمىديد، گريز يا هلاكت؛ ناگهان تدبيرى بس مكّارانه و فريبنده
انديشيد، قرآنها را بر سر نيزه كرد. سپاهيان امام سست شدند، بسيارى از آنها شمشير
را بر نيام نهاده و دست از جنگ كشيدند، و حرف پيشواى خود را كه از حيله دشمن آگاه
بود، در ادامه جنگ نپذيرفتند و به داورى حكمين راضى شدند و امام (ع) را بر آن
داشتند كه پيشنهاد دشمن را قبول نمايد. دشمن داور خود را كه عمرو بن عاص حيلهگر
بود معرفى كرد؛ داورى ابوموسى اشعرى بر امام تحميل شد. ديرى نپاييد سپاه امام دو
دسته شده در مقابل هم ايستادند، گروهى از رأى خود پشيمان شده برگشتند، حكمين را
قبول ندارند، على را (ع) قبول ندارند، شعار «لا حكم الا للَّه» سر مىدهند، خود را
اهل عبادت و مناجات در شب مىدانند امّا على (ع) را قبول ندارند، گويا اگر على (ع)
را از ميان بردارند، راه بهشت را پيش رفتهاند. مرگتان باد اى كوتهنظران! ننگتان
باد اى سيهرويان كه در ژرفاى وادى ظلمت و جهالت اندرونيد!
امام على
(ع) از دشمن بيگانه مىرنجد، امّا از بىوفايى، سستى و كوتهبينى ياران خويش بيشتر
مىرنجد، حقايق را براى آنها بازگو مىكند كه شايد راه هدايت و استوارى را پيش
گيرند. نسبت و موقعيت خود با رسول خدا (ص) را يادآور مىشود، از فضايل خويش
مىگويد، از آينده و حوادث آن خبر مىدهد؛ پرتوى از انوار وجودش را بر قوم
مىتاباند امّا افسوس و صد افسوس كه خفاش صفتان و شبپرستان از نور
خورشيدگريزانند.
گروهى از
مردم عراق اين سخنان امام را قبول ندارند، به او تهمت مىزنند، او را از روى نفاق
و دورويى يا جهل و نادانى دروغگو مىپندارند. على (ع) با دنيايى از درد در مقابل
آنان خطبه مىخواند و با فريادى رسا آن خفتگان را از خواب غفلت بيدار مىكند و
مىفرمايد: