نام کتاب : اندیشه های اسلامی در بستر تاریخ نویسنده : ابراهیمزاده، عبدالله جلد : 1 صفحه : 116
اصرار ورزد. نوح (ع) در مقابل مشركان كه او را تهديد كرده
و از دعوت به توحيد نهى مىكردند، اين گونه اعلام مىكند:
اى قوم من، اگر ماندن من [در ميان شما] و اندرز دادن من
به آيات خدا، بر شما گران آمده است، [بدانيد كه من] بر خدا توكّل كردهام. پس در كارتان
با شريكان خود همداستان شويد، تا كارتان بر شما ملتبس ننمايد سپس درباره من تصميم بگيريد
و مهلتم ندهيد. [1]
و هود (ع) مىفرمايد:
من خدا را گواه مىگيرم و شاهد باشيد كه من از آنچه جز
او شريك وى مىگيريد، بيزارم! پس همه شما در كار من نيرنگ كنيد و مرا مهلت مدهيد! [2]
البته پيامبران موظف به دعوت همه مردم بودند، ولى چون
حاكمان و قدرتمندان تأثير فراوان بر عامه مردم دارند و عامه معمولًا پيروان آنان هستند؛
پيامبران دعوت خويش را متوجه حاكمان مىكردند تا با اصلاح آنها بتوانند زمينههاى اصلاح
عمومى را راحتتر فراهم كنند. ابراهيم (ع) به سراغ نمرود مىرود و بتها- بارزترين
مظاهر شرك در جامعه- را مىشكند تا به طور طبيعى صداى دعوتش در گستره وسيعترى منعكس
گردد و موسى و هارون (ع) موظف مىشوند در اولين قدم به سراغ فرعون بروند [3] و از همين
جهت است كه غالب پيامبران بهخصوص پيامبران بزرگ در مراكز مهم علمى، فرهنگى يا سياسى
مبعوث مىشدند: