نام کتاب : اندیشه های اسلامی در بستر تاریخ نویسنده : ابراهیمزاده، عبدالله جلد : 1 صفحه : 141
وصف «يُحْيى و يُميتُ» (زنده مىكند و مىميراند) معرفى
كرد، نمرود كه ادعاى خدايى داشت، دستور داد زندانى محكوم به اعدامى را آزاد كنند و
بىگناه ديگرى را بكشند و بدين صورت خود را «زنده كننده و ميراننده» معرفى كرد و هيچ
كس- جز حضرت ابراهيم (ع)- متوجه تفاوت اين دو گونه زنده كردن و ميراندن نشد به همين
جهت حضرت ابراهيم از استدلال اول خود دست برداشت و فرمود:
خداى من خورشيد را از مشرق مىآورد، اگر تو خدايى آن را
از مغرب بياور. [1]
روش پيامبران براى مبارزه با ظلم و جهل، بيدار كردن فطرتها
و شكوفا ساختن عقلها است و تداوم نهضت انبيا نيز در همين بيدارى عمومى است. از اين
رو بايد به تعميق بينشها همت گماشت. اگر توده مردم رشد فكرى پيدا كنند و اهل تجزيه
و تحليل باشند، هيچگاه دشمنان نخواهند توانست باطل را زير لواى حق به خورد آنان بدهند.
بايد به فطرت حقطلب و حقشناس توده مردم باور داشت و با تكيه بر اين فطرت، با منطق
و استدلال به جنگ ارتجاع رفت و عموم مردم را به سلاح منطق و استدلال و تعقل و تدبر
مسلح كرد.
پيامبران در جامعههاى جاهلى و در اوج تحميق عامه، عليه
فرهنگ حاكم جاهلى قيام كردند و توانستند عقلهاى مدفون آنان را استخراج و فطرتهاى
خفته را بيدار كنند و پايههاى حكومت جهل و شرك را در هم ريزند. ابراهيم (ع) براى شوراندن
مردم عليه بتپرستى و متنبه ساختن آنان به غلط بودن آن ايده، بتها را شكست و تبر را
بر گردن بت بزرگ نهاد و در محكمه عمومى اعلام كرد: