نام کتاب : اندیشه های اسلامی در بستر تاریخ نویسنده : ابراهیمزاده، عبدالله جلد : 1 صفحه : 69
بنابراين، حكومت در انديشه سياسى اسلام، زمانى قداست پيدا
مىكند كه به انگيزه اجراى قوانين نورانى اسلام و قرآن، و براى برپايى عدالت اجتماعى،
رفع ظلم، تبعيض و فساد تشكيل شده باشد. چنان كه امام فرمود:
اكنون سزاوار است بگوييم كه چون حكومت اسلامى، حكومتى
مبتنى بر قانون است. آن هم فقط قانون الهى كه براى اجراى احكام و بسط عدالت در سراسر
جهان مقرر شده است، زمامدار اين حكومت، بايد دو صفت مهم را كه اساس يك حكومت الهى است،
دارا باشد و ممكن نيست يك حكومت مبتنى بر قانون تحقق يابد مگر آنكه رهبر و زمامدار
آن واجد اين دو صفت باشد: 1- عالِم به قانون 2- عدالت. [1]
3- تعليم و تربيت
از آنجا كه در حكومت اسلامى، حاكم به عنوان خليفه و جانشين
پيامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) بر مردم حكومت مىكند، اهدافى كه در اين حكومت تعقيب و
اجرا مىشود بايد همان اهداف و برنامههايى باشد كه در رسالت پيامبر (ص) مورد نظر بوده
و در حكومت آن حضرت اجرا مىشده است.
بر اين اساس، يكى از مهمترين اهداف حكومت دينى، بايد
تعليم و تربيت مردم باشد.
مصداق روشن تعليم و تعلم، در اين جا، آموزش، تبيين و تبليغ
احكام الهى و معارف دينى، نشر و گسترش آنها در جامعه و آشنا ساختن شهروندان مسلمان
به وظايف و مسؤوليتهاى شرعى و تكاليف الهى و معرفى حلال و حرام خداست. تربيت نيز به
اين معنا است كه افراد از جهت فكرى و اخلاقى پرورش يافته، استعدادهاى درونى آنان شكوفا
گردد و در جهت رشد فضايل اخلاقى و كمالات انسانى و ارزشهاى معنوى در جامعه تلاش شود،
تا آنجا كه شهروندان به اخلاق نيكو خو گرفته و به آداب الهى آراسته گردند.