نام کتاب : اندیشه های اسلامی در بستر تاریخ نویسنده : ابراهیمزاده، عبدالله جلد : 1 صفحه : 98
در اين قسمت نيز نه اصل زندگى اجتماعى جاى انكار است و
نه اخلاق به معناى آداب و مقررات اجتماعى براى زندگى جمعى. ولى اين نوع برداشت از اخلاق
نيز نادرست است؛ زيرا موجب نسبىگرايى و بىاعتبارى اصول ارزشهاى اخلاقى مىشود؛ چرا
كه به موازات اجتماعات مختلف بشرى و ذائقههاى متفاوت انسانها در سراسر گيتى و جوامع
گوناگون، آداب و مقررات اجتماعى وجود دارد، و نتيجه معلول روابط اجتماعى دانستن كليه
محاسن اخلاقى، نسبى و متغير بودن اخلاقيات است.
اسلام ضمن اينكه «من اجتماعى انسان» و حيات جمعى و نيز
اخلاق به معناى روابط، آداب و مقررات اجتماعى را تأييد مىكند، ولى زندگى انسان را
در حيات اجتماعى و اخلاقيات را در آداب اجتماعىِ منحصر نمىداند. [1]
3- زندگى انسانى، (اخلاق به معناى مكارم اخلاقى)
در اين مرحله، انسانيّت و صفات عالى انسان برآمده از فطرت
اصيل او مدنظر بوده و انسان بايد در پرتو مكارم اخلاقى، كرامتهاى ذاتى و خصلتهاى
پسنديده انسانىاش را شكوفا سازد و به كمالات روحى و معنوى و در نتيجه، حيات متعالى
و زندگى ايدهآل برسد. اين نوع اخلاقيات است كه از روح الهى و من متعالى (من برتر)
سرچشمه مىگيرد و زندگى متناسب با آن هم «حيات معقول» و يا به تعبير قرآن «حيات طيّبه»
[2] و «حيات حقيقى» [3] ناميده مىشود؛ چون حيات معقول، نوعى از زندگى است كه در آن
همه استعدادهاى وجود آدمى تا آن جا كه مقدور و ميسر انسان است در برآوردن نيازهاى مادى
و معنوى او به فعليت برسد، بهگونهاى كه انسان در پرتو رشد و تعالى روحى و نيل به
كمالات معنوى بتواند «پرواز كند تا برِ دوست» و به مقام قرب الهى و لقاى محبوب حقيقى
و اصل شود و به اين وسيله به زندگى، معنا و مفهوم حقيقى و به فلسفه آفرينش وجود خويش
نيز عينيّت خارجى بخشد.
[1] - ر. ك. اخلاق، محمدتقى فلسفى، ج 1، ص 58-83 و
106