نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 136
عليها، همسر وفادار پيامبر كه دارفانى را وداع كرده بود،
هميشه براى پيامبر تداعى مى شد. ازاين رو، پيامبر زياد او را ياد مىكرد و به يادگارهاى
او احترام مىگذاشت. عايشه كه حاضر نبود قلب پيامبر به غير او تعلق داشته باشد، وقتى
با اين اظهار علاقهها رو به رو مى شد، عنان اختيار از كف مى داد و خشم، سراسر وجودش
را فرا مى گرفت و بى اختيار، فرياد اعتراض بلند مى كرد.
عايشهمىگويد: هيچ يك از زنان پيامبر خدا چون خديجه مورد
رشك و حسادتم قرار نگرفته است. علت اين بود كه رسول خدا از خديجه بسيار زياد ياد مى
كرد و زبان به مدح و تعريفش مى گشود، بخصوص اين كه خداوند از طريق وحى به پيامبرش خبرداده
بود كه به خديجه كاخى بس مجلّل و پرشكوه در بهشت، ارزانى داشته است. [1]
در موردى ديگر گويد:
روزى هاله، خواهر خديجه از پيامبر خدا اجازه خواست تا
وارد شده، با آن حضرت ديدار كند. رسول خدا كه گويى با شنيدن صداى هاله به ياد صداى
خديجه افتاده بود، حالش بشدت دگرگون گرديد و بى اختيار گفت: آه خدايا، هاله!
من كه حسادتم نسبت به خديجه به واسطه رفتار پيامبر سخت
تحريك شده بود، بى درنگ گفتم:
چقدر از آن پير زن بىدندان قرشى ياد مى كنى؟ مدتهاست
كه او مرده است و خدا بهتر از او را به تو ارزانى داشته است. [2]
[1] - نقش عايشه، ج 1، ص 92 به نقل از بخارى، ج 2، ص
277
[2] - آرى او هميشه خودرا برتر مى دانست و احاديث فضيلت
او نيز اغلب از خودش نقل شده است.
نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 136