در كتابهاى روايى اهل سنت، از عايشه نقل شده است كه پيامبر
در سفرى براى جنگ، به قيد قرعه مرا همراه خود برد. چون دستور حجاب نازل شده بود، من
در هودجى سوار شده، منزل گرفتم. به هنگام بازگشت، در يكى از منزلگاهها براى قضاى حاجت
از هودج خارج شدم وبعد از قضاى حاجت متوجه شدم كه گلوبندم افتاده است. به دنبال آن
مى گشتم كه لشكر حركت كرد و مأمورين به خيال اين كه من درون هودج هستم، آن را بر پشت
شتر گذاشتند و حركت كردند. وقتى گلوبندم را يافتم برگشتم، لشكر رفته بود و من در آنجا
به انتظار افراد ماندم تا خوابم برد.
صفوان بن معطل سلمى كه مأمور بود از عقب لشكر حركت كند،
مرا ديد و شناخت و به همراه خود به مدينه آورد (تا آخر حديث).
اما در مورد اين روايات و فضيلتى كه براى عايشه مدعى شدهاند،
بايد گفت:
اولًا روايات مربوط به اين واقعه كه در كتب حديث اهل سنت
فراوان است، متضمن تناقضات آشكارى است كه صحت آن روايات را جدّاً مورد ترديد قرار مى
دهد. [2]
ثانياً آيات سوره نور (آيه 11- 20) فقط شاهد برائت متهم
است، آن هم از آن گناه خاص، نه طهارت و پاكى او از هر گناه و اين اثبات فضيلت براى
متهم نيست، بلكه نفى رذيلت خاص از او است.
ثالثاً اين آيات بيشتر ناظر به ردّ تهمت از ساحت پيامبر
است و
[1] - افك يعنى تهمت زدن به زنان پاكدامن، اگر كسى به
زنى تهمت بزند و چهار شاهد نياورد به هشتاد ضربه شلاق محكوم خواهد شد. ر. ك. آيۀ
4 سورۀ نور
[2] - براى اطلاع بيشتر به كتاب «حديث الافك» نوشته استاد
جعفر مرتضى مراجعه كنيد
نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 141