نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 252
كردم. پس آن بانو به من گفت: هر كس كه با خدا باشد و در
راه خدا استقامت كند، جهان آفرينش در دست او و تحت اختيار او خواهد بود.
زينب گويد: عمه ام حافظ قرآن بود و تفسير آن را مى دانست.
او قرآن مى خواند و گريه مى كرد. در دعاى خودمىگفت: خدايا! زيارت حضرت ابراهيم خليل
را براى من ميسر گردان.
(دعاى او مستجاب شد) با شوهرش به حج رفت و از آنجا به
زيارت قبر حضرت ابراهيم مشرف گرديد و سرانجام در مصر ساكن شد. در مصر كراماتى از او
ظاهر شد، از جمله اينكه در همسايگى او خانوادهاى يهودى بود كه دخترى زمينگير داشتند.
اين دختر يهودى به آب وضوى بانو نفيسه تبرك جست و شفا يافت. وقتى خبر اين كرامت منتشر
شد، توجه مردم نسبت به او چند برابر گرديد، به طورى كه مردم شهر براى زيارت او هجوم
مى آوردند. ازدحام زائرين براى بانو مشكلاتى پيش آورد كه ناچار شد تصميم به بازگشت
بگيرد. مردم پافشارى كردند كه در مصر بماند؛ ولى آن بانو اصرار به رفتن داشت. مردم
به امير مصر متوسل شدند كه شفاعت كند و تقاضانمايد كه بانو از قصد مراجعت منصرف شود.
امير كه مرد نيكى بود، خدمت نفيسه رسيد و تقاضاى خود واهل مصر را به اطلاع او رساند
و خواهش كرد كه در مصر بماند. بانو نفيسه گفت:
من قصد داشتم پيش شما باشم، ولى من زنى ضعيف هستم و مردم،
زياد بر من وارد مىشوند و مرااز دعا و عبادت باز مى دارند. علاوه بر اين خانه من كوچك
است و گنجايش اين جمعيت را ندارد.» امير گفت: «من مشكلاتى كه فرمودى رفع مى كنم. در
مورد خانه، من خانه وسيعى دارم، خدارا گواه مى گيرم كه آن را به تو بخشيدم و اميدوارم
با رد آن مرا خجالت زده نكنى و
نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 252