نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 27
آسيه به خداوند يكتا وپيامبرى حضرت موسى ايمان آورد، ولى
ايمان خود را پنهان داشت تا زمانى كه فرعون دستور داد تنور آتشى آماده سازند و زن مؤمنى
را با بچههايش در آن بسوزانند. آن زن، همسر مؤمن آل فرعون و آرايشگر دختر فرعون بود.
فرزندان را يك يك به درون آتش انداختند تا نوبت به طفلى خردسال رسيد. وقتى خواستند
او را نيز درون آتش افكنند، آن زن به فرزندش گفت: مادر جان! صبر كن كه تو بر حق هستى.
بعد از فرزندان، مادرشان را نيز در آتش سوزاندند. فرعون نزد همسرش آمد و جريان را برايش
تعريف كرد. آسيه به او گفت: واى بر تو؛ چه جرأتى بر خداى بزرگ كردى؟! فرعون كه باور
نداشت همسرش به خداى يكتا ايمان داشته باشد، شگفت زده شد و با خشم به او گفت: شايد
ديوانه شدهاى و همان جنونى كه به سراغ زن آرايشگر آمد، سراغ تو نيز آمده باشد.
آسيه گفت:
من ديوانه نيستم؛ ولى به خداى تعالى كه پروردگار من، تو
و جهانيان است ايمان آوردهام. فرعون مادر آسيه را خواست و گفت: دخترت دچار همان جنونى
شده كه زن آرايشگر دچار آن شده بود و اكنون سوگند ياد مىكنم كه اگر به خداى موسى كافر
نشود، او را به قتل خواهم رساند.
مادر آسيه درخلوت اورا نصحيت كردكه دست ازخداى موسى بردارد،
ولى آسيه نپذيرفت. فرعون دستور داد او را به چهار ميخ كشيدند و سپس او را تحت شكنجه
قرار دادند تا به شهادت رسيد. [1]