نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 270
عبدالله به مُسَيْلِمَهْ حمله كرد، و او را كشت و در اين
جنگ دستش قطع شد. [1]
ب- هند، همسر عَمرِوبنِ جَموُحْ
در روز احد، پس از خاتمه جنگ، «هند» دختر عمرو بن حَرام،
اجساد شوهر، برادر و پسرش رابر شترى باركرد تابه مدينه ببرد و درآنجابه خاك سپارد.
در بين راه به زنانى برخورد كه براى اطلاع از حال پيامبر و رزمندگان خود، روبه احد
مىرفتند. از جملهآنان، يكىازهمسران رسول خدابودكه به هندگفت: «ازاحد چه خبرى دارى؟»
گفت:
حال رسول خدا صلى الله عليه و آله خوب است، و در مقابل
آن، هر مصيبتى كه رخ داده باشد، ناچيز است. خداوند، از مؤمنان كسانى رابه شهادت سرافراز
كرد و كافران رابا دلى آكنده از خشم، بدون آنكه نتيجه اى بگيرند، باز گرداند.
همسر پيامبر گفت: «اينان كه بر شتر دارى كيانند؟»
گفت: «برادرم عبدالله، پسرم خلّاد و شوهرم عمروبن جموح.»