نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 284
را تصاحب كند، هيهات، آنچه خواسته بسيار دور است.
نفس تو (اى معاويه) در پنهان، تو را به سوى گمراهى كشاند
و عمرو و سعيد تو را تيره بخت كردند. پس بر بال نحس ترين پرنده بازگرد، ولى پرنده اقبال
و خوشبختى با على همراه است.
آنگاه سعيد گفت:
اين همان كسى است كه در صفين چنين خواند:
آرزويم بود كه بميرم و كسى از بنى اميه رابالاى منبر در
حال سخنرانى نبينم.
ولى خدا مرگ مرا تأخير انداخت و تا آنجا طول كشيد كه از
زمانه حوادث شگفت آورى ديدم بطورى كه سخنگوى آنها (بنى اميه) هر روز در جمع مردم از
آل احمد بدگويى مىكند.
بعد همگى ساكت شدند.
بكاره گفت: اى معاويه، سگان تو بر من پارس مى كنند و مرا
احاطه كرده اند در حالى كه عصاى من كوتاه است (كه دفع آنها كنم) و تعجبم بسيار و چشمم
كم سو.
آرى به خدا قسم! من گوينده اين اشعارم و آن را تكذيب نمى
كنم. هر كارى كه مى توانى انجام ده كه بعد از امير مؤمنان على بن ابى طالب براى زندگى
ارزشى نيست. [1]
ه- زَرْقاء دختر عَدِىّ
زرقاء زنى سخن پرداز، خردمند و صاحب نظر بود. در صفين
حضور داشت و به تشويق رزمندگان مىپرداخت. معاويه وقتى به خلافت رسيد،