responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد    جلد : 1  صفحه : 295

امام او را از رفتن به ميدان معاف مى كند كه شايد مادرش راضى نباشد، اما او راضى نمى‌شود و عرض مى كند مادرم چنين دستور داده است. به‌درستى كه اين جايگاهى عظيم و منزلتى خطير است كه قدم‌ها در آن مى لغزد و عقل‌ها زايل مى شود. ثبات اين زن و جوانش دلالت بر عظمت تحسين برانگيز شخصيت آن دو دارد. [1]

د- امّ خلف‌

مسلم بن عوسجه فرزند جوانى داشت كه در صحنه كربلا همراه پدر بود. چون پدر به شهادت رسيد، اين جوان خدمت امام حسين عليه السلام شرفياب شد و اذن جنگ طلبيد. امام فرمود:

اى جوان! پدرت شهيد شد، اگر تو نيز شهيد شوى مادرت در اين بيابان خشك به چه كسى پناه ببرد.

فرزند مسلم با شنيدن اين سخنان تصميم به بازگشت گرفت كه مادر، شتابان سرراه را بر او گرفت و گفت:

اى فرزند! سلامت نفس رابر يارى پسر پيامبر صلى الله عليه و آله ترجيح مى‌دهى؟ هرگز از تو راضى نخواهم شد.

جوان كه اين سخنان مادر را شنيد، به ميدان رفت و جنگيدتا به شهادت رسيد. كوفيان سر اين جوان را به سوى مادرش پرتاب كردند.

مادر، سر فرزندش را برداشت و بوسيد و چنان بر وى گريست كه همه به‌


[1] - اعيان الشيعه، ج 1، ص 607، با اندكى تصرف

نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد    جلد : 1  صفحه : 295
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست