نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 85
وصيّت او را بپذيرد و كنيزش را از طرف او آزاد كند. حضرت
نيز پذيرفت.
چند روزى از بيمارى آن بانو نگذشته بود كه جان به جان
آفرين تسليم كرد.
امام على عليه السلام گريان، خدمت پيامبر رسيد و عرض كرد:
مادرم از دنيا رفت. حضرت فرمود: واللّه، مادر من نيز بود. آن گاه به زنان دستور داد
تا آن بانو را غسل دادند و يكى از پيراهن هاى خود را كه مى پوشيد به آنها داد تا او
را در آن كفن كنند، و به مسلمانان فرمود:
هر گاه ديديد كار نوظهورى انجام دادم، سبب آن را از منبپرسيد.
پيامبر صلى الله عليه و آله جنازه آن مخدره را به دوش
گرفت و تا نزديك قبر، زير جنازه بود. در آنجا، جنازه را بر زمين نهاد؛ ابتدا خود وارد
قبر شد و در آن خوابيد. سپس جنازه را به دست خود در قبر نهاد. بعد سر خود را به طرف
او خم كرد و مدت طولانى با او سخن گفت و در ضمن به او گفت: پسرت، پسرت. آن گاه ازقبر
خارج شد و قبر را پوشانيد و در آخر، خود را بر روى قبر انداخت؛ حاضران شنيدند كه مىگفت:
«لااله الا الله» خداوندا! او را به عنوان امانت به تو مىسپارم. سپس از جاى برخاست
و بازگشت.
اصحاب از پيامبر صلى الله عليه و آله علت اين كارهاى بى
سابقه را پرسيدند. در جواب فرمود:
يك روز چگونگى روز قيامت را براى فاطمه بيان كردم و اينكه
مردم در آن روز برهنه محشور مى شوند. او گفت: واى از اين رسوايى! من ضمانت كردم كه
خداوند او را بابدن پوشيده محشور گرداند؛ و از فشار قبر گفتم. او گفت: واى از ناتوانى!
و من ضمانت كردم كه خداوند او را از فشار قبر در امان دارد و كفايت كند. براى همين
او را در پيراهن خود كفن كردم و در قبر
نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 85