نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 86
او خوابيدم. اينكه خم شدم و با او سخن گفتم براى اين
بود كه پرسش هايى كه از او مى شد به او تلقين كنم. هنگامى كه از او پرسيدند: پروردگارت
كيست؟ جواب داد. وقتى پرسيدند: پيامبرت كيست؟ جواب داد و چون پرسيدند: ولىّ و امامت
كيست؟ در جواب در مانده گشت؛ از اين رو به او گفتم: پسرت، پسرت. [1]
در روايت ديگرى آمده است كه آن حضرت در قبر فاطمه ايستاد
و با صداى بلند فرمود:
«اى فاطمه! من، محّمد، سيد فرزندان آدم هستم و فخر نمىورزم.
هنگامى كه بر تو وارد شدند و از خدايت پرسيدند، بگو: اللّه، پروردگار من است و محمّد
صلى الله عليه و آله، پيامبر و اسلام، دين و قرآن، كتاب و فرزندم، امام و ولىّ من است.
سپس از قبر خارج شد. [2]
پيامبر صلى الله عليه و آله درنمازى كه بر جنازه او خواند
هفتاد تكبير گفت. وقتى علّت را از آن حضرت پرسيدند، فرمود:
هفتاد صف از فرشتگان بر او نماز خواندند و براى هر صف
يك تكبير گفتم. [3]
[1] - تنقيح المقال، ج 3، فصل النسا، ص 81؛ زندگانى اميرالمؤمنين،
ج 1، ص 17-20
[2] - العباس بن الامام على بن ابى طالب، عبدالرزاق الموسوى
المقرم، ص 33، به نقل از مجالس، صدوق، ص 189