شيوع فرهنگهاى بيگانه و حضور بيگانگان در جامعه اسلامى
و تبليغات آنان، احكام و قوانين اسلامى را كمرنگ كرده بود و دين و دنياى مردم در خطر
نابودى جدى قرار داشت و توده مردم در سردرگمى و حيرت بسر مىبردند.
آخوند و نهضت مشروطيت
در اين موقعيت بحرانى آيةاللّه آخوند خراسانى و ديگر علماى
كشور به فكر چارهجويى افتاده و بهترين راه را در آن زمان، برقرارى رژيم مشروطيت و
حكومت عدل و قانون دانستند. آيةاللّه خراسانى كه در آن روز، زعامت دينى مردم را به
عهده داشت، در اين رابطه تلاشهاى زيادى كرد و با فرستادن نامه و تلگراف، پشتيبانى خود
و ديگر علماى نجف را از قيام مردم و تأسيس عدالتخانه اعلام داشت. [2]
وى طى نامهاى كه به يكى از وعاظ طراز اوّل ايران يعنى
«شيخ محمّد سلطان المحققين» نوشت، انگيزه خود را درباره حمايت از نهضت مشروطيت ايران
چنين بيان داشت:
«غرض ما از اين همه زحمت، ترفيه حال رعيت و رفع ظلم از
آنان و اعانه مظلوم ... و اجراء احكام الهيه عَزَّ سْمُهُ و حفظ بلاد اسلام از تطاول
كفار و امر به معروف و نهى از منكر و غيرها از قوانين اسلاميه نافِعَةٌ لِلْقَوْم،
بوده است.»
پشتيبانى علماى نجف و بخصوص مرحوم آخوند از نهضت مشروطه،
بيش از هر عامل ديگرى در برپايى و گسترش اين نهضت مؤثر بود و موجب شد تا مردم با انگيزه
بيشترى از آن حمايت كنند و اين نهضت پابگيرد. و اولين مجلس از نمايندگان مردم تشكيل
شود.
گرچه نهضت مشروطيت، به كوشش علما و مردم تا حدودى به ثمر
رسيد اما با روى كار آمدن «محمّدعلى شاه قاجار» مخالفت با مشروطهخواهان شروع شد و
اين شاه
[1] - تاريخ انقلاب مشروطيت ايران، دكتر مهدى ملك زاده،
ج 1-2-3، ص 106.