«سيد محمد مجاهد» در همان برخوردهاى اوليه به هوش و استعداد
فوقالعاده وى پى برد. به همين جهت از پدرش خواست كه «شيخ مرتضى» در عراق بماند و به
تحصيل ادامه دهد.
شيخ انصارى مدت چهارسال در كربلا ماند و از محضر فقيه
نامبرده و «شريفالعلماء» بهرههاى علمى فراوانى برد. تا اينكه شهر كربلا را ناامنى
فراگرفت و شيخ انصارى به همراه ديگر دانشجويان علوم دينى راهى «كاظمين» شد و پس از
مدتى اقامت در «كاظمين» به زادگاهش بازگشت. [2]
از ميان رفتن امنيت حوزه كربلا و عدم وجود حوزه عالى در
ايران، باعث نگرانى اين عالم جوان گرديد؛ چرا كه او تشنه علم بود و كمتر درسى مىتوانست
عطش علمى او را رفع كند. به همين جهت مجدداً به عراق بازگشت و پس از مدتى براى حضور
در درس «شريفالعلما» به نجف رفت.
شيخ انصارى مدت دو سال در نجف ماند و از محضر فقها و مدرسان
عالىمقام اين حوزه نيزبهرههايى برد. سپس به قصد زيارت مرقد مطهر حضرت رضا (ع) به
ايران سفر كرد و در مسير، به قصد ديدار با فقيه بزرگ «حاج ملا مهدى نراقى» راهى كاشان
شد. [3]
جاذبه علمى «محقق نراقى» و علاقهاى كه شيخ انصارى به
درس و بحث داشت سبب شد كه مدت سه سال در كاشان مانده به تدريس و تأليف و مذاكرات علمى
با محقق نامبرده بپردازد. وى به قدرى مورد توجه «محقق نراقى» قرار گرفت كه اين فقيه
بزرگ درباره او گفت: «من با پنجاه مجتهد برخورد كردهام اما هيچيك را مانند شيخ انصارىنيافتهام.
[4]
شيخ انصارى پس از مدتى توقف در ايران، در سال 1249 ه.
ق. در دوران رياست