نام کتاب : تاریخ از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه نویسنده : وفا، جعفر جلد : 1 صفحه : 92
برخاستند و به كشتار مسلمانان دست زدند و
جنگ نهروان را پديد آوردند. [1]
از بررسى كلمات امام در نهجالبلاغه
برمىآيد كه خوارج داراى ويژگيهايى بودند كه موجب غرور آنها شد و بعضى هم فريب
شعارهاى آنها را مىخوردند و آنها را بر حق تلقى مىكردند. عواملى كه موجب شد
عدهاى آنان را افرادى به حق بدانند به قرار زير بود:
1- شعار حقجويى.
2- عبادت بيش از حدّ معمول
امام عليه السلام در مقابل مخالفت اين گروه،
نخست به آنان پند و اندرز داد و اتمام حجت نمود تا از اين راه آنان را از بدانديشى
باز دارد درحدى كه فرمود:
«فَانْ ابَيْتُمْ الَّا انْ
تَزْعُمُوا انّى اخْطَأْتُ وَ ضَلَلْتُ فَلِمَ تُضَلِّلَونُ عامَّةَ امَّةِ
مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله بِضَلالى وَ تَأْخُذُونَهُمْ بِخَطيئَتى وَ
تُكَفِّرُونَهُمْ بِذُنُوبى» [2]
گيرم كه شما جز به تخطئه من قانع نمىشويد
ديگر چرا به بهانه گمراهى من همه امت محمد صلى الله عليه و آله را گمراه مىدانيد
و تكفيرشان مىكنيد؟
موعظههاى امام برايشان سودى نبخشيد و
سرانجام پيامدهاى ناگوار اين سرپيچى را چشيدند. چنانكه امام در ضمن سخنى فرجام
آنان را پيشبينى كرده بود.
بىگمان نافرمانى از نصيحت ناصحى دلسوز و
دانا و پرتجربه، برگ و بارى جز سرگردانى ندارد و پىآمدى جز پشيمانيش نيست. در
جريان اين حكمت من رأى خود را با شما در ميان نهادم و عصاره انديشههايم را باز
نمودم «اما اى كاش از قصير اطاعت مىشد» [3]ولى شما در مقابل، چونان مخالفان
ستمكار و پيمانشكنانى عصيانگر، از پذيرش رأى من سرباز زديد، تاجايى كه نصيحتگر
در ابراز خيرانديشى خود به ترديد افتاد، و جرقه در سنگ چخماق فرو مرد. [4]
[1] - جلوۀ تاريخ در شرح نهجالبلاغۀ
ابن ابى الحديد، ترجمه، محمود مهدوى دامغانى، ج 2، ص 296.