نام کتاب : تاريخ اسلام در عصر امامت على نویسنده : پژوهشکده سپاه پاسداران جلد : 1 صفحه : 113
ايستادهاند
ملحق شوى؟»
اميرمؤمنان
عليه السلام در پاسخ فرمود:
«فرزندم!
پدرت براى بدرود اين جهان، روز معينى دارد كه قابل پس و پيش نيست. همانان پدرت
باكى ندارد كه مرگ را در آغوش بگيرد يا مرگ او را دريابد.» [1]
«سعيد
بن قيس» نيز در يكى از صحنههاى نبرد به امام عرض كرد:
«اى
اميرمؤمنان! آيا نمىترسى به خاطر نزديكى بيش از حدّ به دشمن مورد سوء قصد قرار
گيرى؟»
فرمود:
«هيچ كس
نيست مگر آنكه خداوند بر او نگهبانانى گمارده است كه او را از فرو افتادن در چاه،
يا ويران شدن ديوار بر او، و يا بلاهاى ديگر نگاه مىدارد.
و هرگاه
اجلّ فرا رسد اين حفظ و مراقبت از ميان مىرود.» [2]
حمايت از ياران
اميرمؤمنان
عليه السلام، ضمن حضور و حتّى پيشگام بودن در صحنه پيكار، در فرصتهاى ل ازم نيز با
به خطر انداختن جان خويش به يارى اصحاب خود مىشتافت. از جمله:
در يكى
از روزها: «غَرّارِ بن ادْهَم» يكى از سواران نامى شام، «عباس بن رَبيعَه» را به
مبارزه تن به تن فرا خواند. [3] عبّاس از اسب پايين آمد و با «غرّار» به نبرد
پرداخت و پس از نبردى سخت سرانجام موفّق شد شكافى در زره شامى پديد آورد. سپس با
شمشير بر سينه او زد تا كشته شد. و فرياد مردم به تكبير برخاست.
ابُوالْاغَرّ
(ناقل داستان مىگويد:
«ناگهان
شنيدم كسى از پشت سر، اين آيه را مىخواند: «بكشيد آنان را، خداوند به دست شما
آنان را عذاب مىكند و خوارشان مىگرداند و شما را يارى
[1] - وقعه
صفين، ص 249 و شرح ابن ابىالحديد، ج5، ص
198