responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ اسلام در عصر امامت على نویسنده : پژوهشکده سپاه پاسداران    جلد : 1  صفحه : 118

وجود اين فرمانده لايق در ميان سپاهيان، موجب تقويّت روحيّه و دلگرمى آنان در جهاد مى‌شد. او به هر لشكرى يورش مى‌برد مى‌گريخت و هر نيروى پراكنده را تشكّل مى‌بخشيد وقتى ديد دو تن از فرماندهان و پرچمداران ميمنه سپاه اسلام، پس از نبردى سخت به شهادت رسيدند، گفت:

«سوگند به خدا! اين صبرى جميل و عملى كريمانه است. آيا نبايد كسى كه از جنگ روى بر مى‌تابد بى‌آنكه كسى را بكشد يا كشته شود- شرمگين باشد؟» [1]

پيشنهاد نهايى‌

توقّف دو لشكر در سرزمين «صِفّين» به طول انجاميد و در اين مدّت، دو طرف، تلفات سنگينى متحمّل شدند. امير مؤمنان عليه السلام در يكى از صحنه‌هاى نبرد، پس از اينكه چند تن از دلاوران دشمن را يكى پس از ديگرى به هلاكت رساند، مبارز طلبيد؛ امّا كسى به ميدان نيامد. امام عليه السلام در حالى كه سوار بر اسب بود پيش آمد و در برابر سپاه شام قرار گرفت و معاويه را فرا خواند. معاويه گفت: از او بپرسيد چه مطلبى دارد؟ فرمود: «دوست دا رم معاويه در برابر من قرار گيرد تا سخنى با او در ميان بگذارم» معاويه به اتّفاق عمروعاص پيش آمد.

اميرمؤمنان عليه السلام فرمود:

«واى برتو! چرا ميان مردم كشتار براه انداخته‌اى؟ تا كى بايد اين دو سپاه بر روى هم شمشير بكشند؟ بيا با يكديگر تن به تن بجنگيم، هر كه غالب شد، حكومت از آن او باشد.»

«معاويه» به عمرو گفت: نظر تو چيست، آيا با او مبارزه كنم؟ عمرو گفت: پيشنهاد منصفانه‌اى است. اگر از اين كار سربرتابى، هماره خود و دودمانت گرفتار ننگ ابدى‌


[1] - وقعه صفين، ص 253 - 254 «اَلا يَسْتَحْىِ‌ الرَّجُلُ‌ انْ‌ يَنْصَرِفَ‌ لَمْ‌ يَقْتُلْ‌ و لَمْ‌ يُقْتَلْ‌؟»

نام کتاب : تاريخ اسلام در عصر امامت على نویسنده : پژوهشکده سپاه پاسداران    جلد : 1  صفحه : 118
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست