responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ اسلام در عصر امامت على نویسنده : پژوهشکده سپاه پاسداران    جلد : 1  صفحه : 132

از اهل شاميم، اكنون آنان به درماندگى و جزع افتاده‌اند. لازم است از فرصت استفاده كنيم و با آنان بجنگيم.»

«عَمْرِ بنِ حَمِق» نيز برخاست و گفت:

«اى اميرمؤمنان! ما تو را بر باطل يارى نكرديم؛ بلكه براى خدا و برپاداشتن حقّ ياريت كرديم، فعلًا كار به آخر رسيده است و همه ما تحت فرمان توايم.» [1]

در برابر اين گروه «اشعث» ايستاد و گفت:

«اى اميرمؤمنان! ما امروز براى تو همان ياران ديروز هستيم؛ ولى پايان كار ما چون آغاز آن نيست. هيچ كس دوست‌تر از من نسبت به مردم عراق و دشمن‌تر از من نسبت به شاميان نيست. دعوت آنان به كتاب خدا را بپذير؛ زيرا تو بدان سزاوارتر از آنان هستى. مردم طالب بقا هستند و هلاكت را دوست ندارند.»

اميرمؤمنان عليه السلام براى حفظ هماهنگى و خوددارى از برانگيختن سران، در برابر خود، نخست فرمود: «در اين قضيّه بايد فكر كرد» ولى پس از اينكه زمزمه صلح را گوشه و كنار زياد شد، فرمود:

بندگان خدا! من به پذيرفتن كتاب خدا از هر كس سزاوارترم؛ ليكن معاويه و عمروعاص نه اهل دينند و نه اهل قرآن سخن آنان كلمه حقّى است كه غرض باطل از آن اراده مى‌شود. برافراشتن قرآن‌ها بر سر نيزه‌ها نه از روى معرفت و تعهّد بدان است كه از سر خدعه و نيرنگ و دستاويز ساختن است.

شما تنها يك ساعت سرها و بازوان خود را به من بسپاريد، حقّ به نتيجه آشكار رسيده است و چيزى به بريده شدن ريشه ستمگران نمانده است.»

ولى «اشعث» كه ناديده گرفتن نظرش و يا محال دانستن آن برايش غيرقابل تحمّل بود، به انتشار و رواج آن در ميان سپاهيان پرداخت و بيش از همه درباره ضرورت آتش بس سخن گفت. و اين در لحظاتى بود كه آسياب جنگ همچنان به دست مالك مى‌چرخيد و


[1] - وقعه صفين، ص 482 - 483

نام کتاب : تاريخ اسلام در عصر امامت على نویسنده : پژوهشکده سپاه پاسداران    جلد : 1  صفحه : 132
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست