نام کتاب : تاريخ اسلام در عصر امامت على نویسنده : پژوهشکده سپاه پاسداران جلد : 1 صفحه : 136
است.
آگاه باشيد كه من تا ديروز اميرالمؤمنين بودم ولى امروز مأمور شدهام. تا ديروز
اختيار دار و بازدارنده بودم ولى امروز مورد نهى واقع شدهام. شما زندگى را
مىجوييد و من نمىتوانم شما را برخلاف ميلتان وادار كنم.» [1]
اميرمؤمنان
عليه السلام پس از ايراد خطابه نشست. رؤساى قبائل، عقايد خودشان را اظهار كردند؛
برخى طرفدار جنگ و برخى ديگر هواخواه صلح بودند. [2]
مبارزه با نفاق و حماقت
(براى
مطالعه
فرياد:
«ما در برابر قرآن تسليم گشتهايم، شما نيز حكومت قرآن را بپذيريد»، تنها از زبان
سپاهيان شام شنيده مىشد؛ وگرنه در عمل، آنان بودند كه با حكم قرآن مىجنگيدند.
مگر تا
بحال اميرمؤمنان قرآن را نپذيرفته بود و يا عمل وى بر اساس حكم قرآن نبود و يا به
مجرّد ظاهرسازى سران سپاه شام و بالا بردن قرآن بر نيزه، حكم قرآن تغيير كرد و از
همانجا مسير على عليه السلام از قرآن جدا شد؟ آنان با اين كار حقّ و عدالت را زير
پاى نفاق لگدمال كردند.
تعداد
ديگرى نيز كه پيشواى خود را نشناخته بودند سفيهانه با تحميل خواستههاى خود و بلكه
خواست دشمن به اميرمؤمنان عليه السلام پايههاى ظلم و نفاق را تقويت كردند. و با
پيوستن افرادى كوته فكر و كج انديش به آنان بازار نفاق بيش از پيش گرمتر شد. در
چنين شرايطى مبارزه با نفاق، توأم و به معناى مبارزه با حماقت است.
اميرالمؤمنين
عليه السلام در يك چنين موقعيّت حسّاسى قرار گرفته بود كه افراد منافق و سودجو
قرآن را بر نيزه كردند و عدّهاى ديگر كه به ظاهر در جبهه حقّ قرار داشتند بر روى
امام عليه السلام شمشير كشيدند كه حكم قرآن را بپذير؛ غافل از آناكه خود قرآن در
اين رابطه مىگويد:
«اگر دو
گروه از مؤمنان، كارزار كردند بين آنان اصلاح كنيد و اگر يكى از آن دو بر ديگرى
سركشى و ستمگرى كرد با باغى نبرد كنيد تا به فرمان خدا